قلب شکسته را چطور می توان التیام بخشید؟

تا به حال شده کسی فقط با چند کلمه یا بدتر با سکوت سنگین خود، قلبتان را در سینه بشکند؟ شما چی؟ تا به حال اینکار را با کسی کرده اید؟ همیشه راهی برای خندیدن و عشق ورزیدن دوباره وجود دارد.
مراحل
۱٫ سعی کنید دلیل ناراحتی خود را بفهمید. دقیقاً چه موقع این حس ناراحتی در شما به وجود آمد؟
۲٫ به این فکر نکنید که تقصیر که بوده است. همه اشتباه می کنند. اصلاً خودتان را نگران آن نکنید.
۳٫ برای اینکه حس راحت تر و بهتری پیدا کنید، یک فعالیت تسکین بخش و ریلکس کننده انجام دهید. یک حمام داغ، مدیتیشن، خواندن کتاب یا هر کاری که آرامتان کند.
۴٫ بعد از یکی دو ساعت، یعنی هر زمان که احساس کردید آمادگی آن را دارید، به این فکر کنید که آیا می توانید احساسات آن فرد را بپذیرید یا نه.
۵٫ اگر توانستید خود را بقبولانید، به او زنگ بزنید، برایش یادداشت بگذارید یا هر کاری که لازم باشد را انجام دهید. شاید دوست داشته باشید که رو در رو با او صحبت کنید. البته این امکان وجود دارد که آنها نخواهند شما را ببینند یا با شما حرف بزنند، اما باید تلاش خود را بکنید. حتی اگر از شما رو برگرداندند، حداقل با خودتان می گویید که تلاشتان را کردید. شاید آنها هم متوجه تلاش شما بشوند.
۶٫ پیش بروید. وقتی حس کردید که می توانید دوباره دریچه قلبتان را رو به دیگران باز کنید، کس دیگری را برای خود پیدا کنید.
۷٫ لبخند بزنید. جدی می گویم. لبخند زدن به شما کمک می کند که حس بهتری پیدا کنید و اگر چند تا دوست خوب و نزدیک پیدا کنید و با هم بخندید و اوقات خوشی را بگذرانید، مطمئناً دوباره یادتان می آید که زندگی بدون آن فرد هم چقدر زیباست.
۸٫ قانون دو ساله را به خاطر آورید. یاد گرفتن یک کار، عادت کردن به یک شهر جدید، و همچنین التیام قلب شکسته دو سال زمان می برد. اگر قبل از اینکه این فکر به خاطرتان بیفتد، مراحلی که در این مقاله عنوان می شود را دنبال کنید، بیش از اندازه خوشبین و دلسرد خواهید شد. نتیجه واقعی زمانی حاصل می شود که انتظار معقولی داشته باشید.
۹٫ لحظه ای که آن فرد اخرین قطره خون را هم از قلب شما که هنوز می تپد، بیرون می کشد، دست از بحث کردن با او بردارید و به هیچ وجه سر اینکه حق با کیست و با کی نیست جدل نکنید. هر موقع که می خواهید از حق به جانب بودن خودتان دفاع کنید، دست نگه دارید و روی یک چیز کاملاً متفاوت تمرکز کنید.
۱۰٫ همه یادگاری های آن فرد را جمع کرده و داخل یک جعبه بگذارید—این یادگاری ها احتمالاً شامل یک قاب عکس، یک خوراکی، یک عطر و شاید یک سی دی موسیقی باشد. بعد در موقعیت بعدی مثلاً شب جمعه ای که همیشه با او می گذراندید، سی دی را داخل دستگاه بگذارید، از آن عطر به خودتان بزنید و آن خوراکی را بخورید، چراغ ها را خاموش کنید و تا می توانید گریه کنید. بهترین زمان برای اینکار وقتی است که تنهای تنها در خانه هستید.
۱۱٫ خاطره ها را کنار بگذارید. وقتی در مرحله ۲، آرامش خودتان را دوباره به دست آوردید، موسیقی را خاموش کنید، شکلات هدیه را کنار بگذارید، و یادگاری های دیگر داخل جعبه بگذارید. قاب عکس را بیرون نگه دارید.
· هر روز هفته بعد را وقتی از کنار قاب عکس رد می شوید، بلند با خود بگویید “تو و همه خاطره هاتو فراموش کرده ام” و دست از فکر کردن به او بردارید.
· هر روز دو هفته بعد را وقتی از کنار قاب عکس رد می شوید بلند بگویید، “دلم برات تنگ شده” و باز دست از فکر کردن به او بردارید.
· هر روز سه هفته بعد را وقتی از کنار قاب عکس رد می شوید بلند رو به عکس بگویید، “من واقعاً متاسفم”.
۱۲٫ عکس عشق سابقتان را با یکی از عکس های خودتان جایگزین کنید. اما آن عکس را همانجا نگه دارید و فقط یکی از عکس های خودتان را کنار آن قرار دهید. بعد هر روز که از کنار آن رد می شوید، باز به عکس درون قاب بگویید که متاسفید. بله، برای خودتان متاسفید که این همه وقت را با کسی سپری کردید که ارزش و قیمت شما را ندانست و دیگر به هیچ وجه برایتان مهم نیست.
۱۳٫ بگذارید زمان قلب شکسته تان را التیام دهد. تا الان یک ماه از تاریخ قطع رابطه شما گذشته است. با یکی از دوستانتان به جایی بروید که همیشه با عشق قدیمیتان می رفتید (یادتان باشد که به هیچ وجه تنها آنجا نروید). یکبار و فقط یکبار به دوستتان بگویید که همیشه با دوست قبلیتان به این رستوران یا برای خرید به این فروشگاه می آمدید. بعد چیزی بخورید یا همان کاری که قبل ها با عشقتان می کردید، را بکنید، فقط با یک فرد جدید. دوستی که با او راحت باشید و بتواند مکالمه را خوب پیش ببرد.
۱۴٫ هر روز با خودتان تمرین کنید که با خودتان صادق باشید.
۱۵٫ هر شب قبل از خواب کتاب بخوانید. ممکن است تا آن موقع اصلاً کتاب خواندن را دوست نداشته اید اما هیچ چیز بهتر از خواندن کتاب شما را از دریای تفکراتتان بیرون نمی کشد. کتاب خواندن به التیام قلب شکسته شما کمک می کند.
۱۶٫ سعی کنید با آدم های جدید آشنا شوید بعد از دو ماه کم کم کسی را جایگزین عشق از دست رفته کنید.
۱۷٫ با دیگران حرف بزنید. بادوستانتان حرف بزنید. آنلاین با افرادی که نمی شناسید چت کنید و آنوقت است که می فهمید هزاران نفر مثل شما وجود دارند که خیلی خوب می توانند به شما کمک کنند.
نکات
· دیگر به هیچ عنوان با کسی که قلبتان را شکسته است قراری نگذارید. اینکار به هیچ وجه به درمان و التیام شما کمک نمی کند.
· وقتی می خواهید قب شکسته تان را التیام بخشید، دیگر تلفن ها و پیام های فرد مورد نظر را جواب ندهید. این کار هم هیچ سودی به حالتان نخواهد داشت و نه تنها التیامتان نمی دهد بلکه دردتان را بیشتر می کند.
· قلب شکسته شما به خاطر این التیام پیدا نمی کند که دوباره مجذوب آن فرد شوید و دوباره او را به دست آورید. وقتی خودتان را وارد این پروسه فکری می کنید، بستنی بخورید (بستنی را می توانید جایگزین یک پیاده روی طولانی یا شنا هم بکنید). به تنها چیزی که نباید فکر کنید بودن دوباره با آن فرد است. فکر کنید هیچ راهی برای برگشت وجود ندارد.
· یکبار درمورد این اتفاق با دوستانتان صحبت کنید. اگر نتوانستید صحبت کردن درمورد این موضوع با دوستانتان را به یک جلسه ختم کنید، حرف زدن درمورد جزئیات مطلب را جداً بیشتر از یک ساعت طول ندهید. بعدها به دوستانتان نیاز پیدا می کنید پس بهتر است آنها را به درددل های گاه و بیگاهتان اذیت نکنید.
· به هیچ وجه برای فراموش کردن عشق از دست رفته، به خوردن، نوشیدن مشروب بیش از حد، سیگار کشیدن یا موادمخدر روی نیاورید. اگر بتوانید در دوسال آینده خودتان را با این موضوع وفق دهید مطمئن باشید که کسی را پیدا خواهید کرد که همیشه دوست داشتید داشته باشید. همه چیز به گذر زمان برمی گردد.
· داشتن دوست های خوبی که مراقبتان باشند و جلو فکر کردن ها مداوم و غصه خوردن های شما را بگیرند فوق العاده است.
هشدارها
· اگر آنقدر احساس افسردگی می کنید که به خودکشی تمایل پیدا کردید، سریعاً به پزشک روانشناس مراجعه کنید.
· اگر بعد از گذشت دو سال هم قب شکسته تان التیام پیدا نکرد، می توانید شهر محل سکونتتان را تغییر دهید.
· افراد باهوشی که روانشناس هستند می گویند سرعت التیام هر کس با بقیه فرق دارد. آن حس مراقبت از خود و تعهد به خود است که به شما کمک می کند هر چه سریعتر قلب شکسته تان را ترمیم کنید.
من تا حالا خیلی تلاش کردم چون شاید ۱۰ بار شکستم ولی هربار که شکستم تکرار شد در قلبم بیشتر شد..الان دوباره شکستم..خیلی داغونم.اما بخشیدمش.چون نمیخام هیچی ازش بمونه حتی ۱ کینه
سلام دانیال جان ادرس ای دیت رو لطفا بگو چون منم به کمکت نیاز دارم
واقعا فوق العاده بووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووود
سلام
من خیلی وقا حدودا ۲ سال پیش از کسی که واقعا عاشقش بوده ،قلب من شکوند خیلی افسوس می خورم از اینکه چرا اصلا عاشق اون شدم کاش آسمان آنو و هر که با اونه ببلعه قلبم هر وقت که یادش میارم تیر میکشه و هر وقت که اسم گندشو میشنوم سیاهی تمام وجودم می گیره نمی دونم باید چیکار کنم ؟؟؟؟؟
سلام
تقریبا۳سال پیش دیوونش شدم،واقعا،
خیلی احمق بودم،الان یه ساله دچارهمون سندرم قلب شکسته شدم،روزی ۹وعده قرص مصرف میکنم تابحالم ۲تا کاردیوگرافی کردم اما فرقی نکرده عملکرد قلبم ۳۰درصدشده که دکتر گفت خیلی ضعیف شده
اما مثل همون دوستمون هروقت یادش میوفتم قلبم تیرمیکشه
جالبه وقتی بهش گفتم چه بلایی سرم اومده
گفت بمن هیچ ربطی نداره مزاحمم نشو
هه،فقط سپردم دست خدا
ممنون از راهنمایی شما و سایت خوبتون
یاعلی
با سلام ، تقریبا ٣ ماهی هست من با دوست دخترم که رابطمون خیلی صمیمی بود باهاش مهربون بودین بعضی وقتها حرفمون در می یومد، بعدا یه شب که حرفمون شد بِه من گفت رابطمون تموم بشه و اگه تموم شه دیگه هیچ وقت بر نمی گردم منم که اعصبانی بودم گفتم باشه بعد ٣ روز رفتم دنبالش معزرت خواستم زنگ زدم تلفنمو بلاک کرد از همه چیز رفتم سره راهش که بگم معزرت میخوام طوری رفتار کرد گفت که من نمی شناسم شما رو أصلا داغون شدم بعد یه مدت باز معزرت خواهی کردم اما هیچ جوابی نگرفتم الانم بعده ٣ ماه داغونم نمی دونم چیکار کنم اگه راهه خوبی هست به من بگین خیلی عذاب می کشم
تنها حرفی که میتونم بزنم اینه که ای کاش خدا ی پاداش ویژه برا تمام کسایی که دلشون شکسته در نظر بگیره. من با این رنج پیر شدم. سخت تر از مرگ عزیز بود به خدا برام. کاش خدا چیزی به هممون بده که بارها چه اون دنیا و این دنیا بگیم الهی شکرت که این شد. همین و همین. این امتحان خیلی سنگینه. مخصوصا برای روح لطیف ی زن…
الهیییییی بمیرم عزیزم
باسلام برادرا و خواهر ها منم توزندگی عاشقانه ام با نامزدم با سردی های زیادی رو به رو شدیم اونم بخاطر بدهی که پدر و برادرش به من دارند عشمون همیشه برای خودمون رویایی بود همیشه سعی می کردم با پول خرج کردن زیاد یراش عشقمو بهش نشون بدم اگه کادو می گرفتم براش بخدا فروشندها تعجب می کردن از ولخرجیم همه ی نیازهای خودمو فراموش کرده بودم سال یک بار برای خودم خرید می کردم از ۱۳ سالگی تا ۲۴ سالگی هفته ی سه بار میرفتم آرایشگاه همیشه شیک پوش ولی خیلی من و تغییر داد . همیشه تحت تاثیر حرف های مادرش بود . خیلی عذاب کشیدم غرورمو له می کردم همیشه ولی بخدا بی فایده بوده فقط پدر و مادر خودته که عاشقتن و تو هم فقط می تونه عاشق دختر و پسر خودت بشی
وقتی تو دانشگاه همیشه تلاش می کردم شاگرد یک باشم تا تخفیف دانشجویی بخورم و براش لباس های خوشکل بگیرم لب تاپم براش فروختم تا با پولش بریم بیرون براش خرید کنم ماشینمو براش فروختم تا پدرش بدهکاری هاش و بده
همه طلاهای که براش با هزار زحمت گرفته بودم فروخت می گفت اینا چین چیز بهتر
درکل عاشق بودم ولی یک طرفه اش تو بدترین روز تنهام گذاشت موقعی که باید پایان نامه مو می نوشتم
بی خیال من می تونم شما هم می تونین قلب خودمونو با نماز خوندن التیام ببخشیم
سلام من دوساله ازدواج کردم اولش خانوممو خیلی دوست داشتم بعدا به دلایلی سرد شدم اون عاشقتر میشد منم سرد بودم از همه چی بریدم واسه اینکه اروم شم خواستم با چند نفر باشم یعنی ارتباط باهاشون بر قرار کنم ولی این حس هیچکقت حس دوست داشتن نبود مدتها گزشت من خیلی اشتباه کردم تو هر زمینه ولی خانواده من همیشه کنار اون بودن همیشه هواشو داشتن ولی من خیلی اشتباه کردم ولی الان من شدیدا بهه زنم علاقه دارم نمیدونم چی شد شاید تاون اشتباهاتم اینه ولی من خیلی عاشقشم انقدری که دور بودن ازش اشکمو در میاره ولی الان اون میگه برسدم میگه دگ نمیخوام باشم باهات منم دوماهه هر روز گل بردم کادو بردم و چند روزی خونشون بودم اونجا کنار هم خیلی گریه کردیم اون از گزشته من از احساس الانم از طرفی خاطرهامونو یاداور میشه و کلی گریه میکنه منم این دوماه واسه هر لحظه ای که ازیتش کردم انقدری گریه کردم انقدری قوصه خوردم که دگ واقعا رسیدم به بن بست اون میگه میخواد جدا شه و من عاشقتر میشم و خیلی طاقتم کمه اوم شدیدا احساسیم الان هروقت به نبود خانومم فکر میکنم کلی اشک میریزم اخه نمیدونم چیکار کنم اون درخواست طلاق نداده و چندباری به خواهر گفته بود اگه طلاق میخواستم میرفتم ولی امروز خیلی جدی گفت به خانوادت بگو من بر نمیگردم
دلم برای کسی که تمام دنیام بود تنگ شده کسی که اسمم براش مقدس بود اخرین بار بهم گفت گم شو از زندگیم، صرفا برای اینکه یه خاستگار دندون پزشک براش پیدا شده بود