ترس از تعهد در روابط عاشقانه
.jpg)
کسانی هستند که نمیتوانند فردی خارج از خانواده کنونیشان را دوست داشته باشند. به فرزندان و والدینشان عشق میروزند اما وقتی نسبت به فردی دیگر در قلبشان حسی میبینند، احساس بیثباتی میکنند. بااینکه دوست دارند وارد یک رابطه شوند اما از متعهد شدن میترسند.
این ترس از تعهد میتواند به خاطر یک آسیب قبلی یا نتیجه یک رابطه آزاردهنده در گذشته باشد. اگر این اتفاق برای شما هم افتاده است، شاید هنوز برای اعتماد دوباره آمادگی نداشته باشید.
وقتی کسی که دوستش دارید به شما خیانت میکند، فرایند التیام یافتن شما بسیار عمیق بوده و زمان میبرد. این قطع رابطه بین احساسات شما و تصورتان از زندگی است. وقتی اتفاقی ویرانگر رخ میدهد، توانایی شما برای مهربان دیدن دیگران از بین میرود.
برای بعضیها هم ترس از مسئول شدن دربرابر فردی دیگر ترسآور است. آنها توانایی مراقبت و توجه فردی دیگر را ندارند زیرا مشغول کنترل امورات زندگی خودشان هستند. اما آدمها هم درست مثل ماهی قرمز، به اندازه تُنگشان بزرگ میشوند. اگر زندگیتان را خیلی کنترلشده حفظ کنید و برای بقیه آدمها جایی نگذارید، چیزی که باعث ارزش دادن به همه چیز میشود را از دست میدهید: عشق.
ترس از تعهد میتواند شکل هیجانی که با اضطراب اشتباه گرفته میشود را هم به خود بگیرد. وقتی این اتفاق میافتد، خیلیها قبل از اینکه چیزی به درستی شروع شود آن را تمام میکنند. ممکن است در انتظار ملاقات با فردی جدید احساس اضطراب کنید و آن را به حساب عصبی بودن بگذارید درحالیکه این نوعی شور و نشاط است. این نوع سردرگمی یعنی قبل از اینکه با آن فرد ملاقات کنید، رابطهتان با او را تمام کردهاید. دقت کنید که اضطراب و هیجان هر دو یک نوع احساس در بدن ایجاد میکنند و نباید آنها را با هم اشتباه بگیرید.
دلایل زیادی برای خودداری از تعهد احساسی به فردی دیگر وجود دارد، فقط باید از خودتان بپرسید دلایل شما به اندازه کافی منطقی هستند یا نه و اینکه چرا اجازه نمیدهید کسی قلبتان را لمس کند.
درست است که ممکن است آسیب ببینید اما نباید اجازه دهید این مسئله نعمت عشق را از شما بگیرد. بله، میتوانید خودتان را از دردهایی که یک رابطه ممکن است به دنبال داشته باشد دور کنید اما خوبیها آن را هم از خودتان دریغ میکنید.
هر بار که قلبمان را به سمت یک فرد، یک محل یا یک چیز باز میکنیم، برای شکست ریسک کردهایم. اما دور کردن خود از آن فقط زندگیتان را کوچکتر میکند. حقیقت این است که دست خودتان است که دنیایتان را همانطور که دوست دارید بسازید. خودتان را رها کنید–درب زندان قلبتان را باز کنید و با قلبی باز به سمت دنیا گام بردارید.
سلام.۵سال پیش از شدت تنهایی با پسری دوست شدم و ارتباط ما فقط تلفنی بود ازش شناخت کامل نداشتم.بعد ۵ماه ازدواج کردیم.تو این چند سال خیلی ذجر کشیدم آخه اونی نبود که فکر میکردم کم کم احساسم بهش سرد شد.الآن یه دختر ۱۰ماهه دارم و یکی از طریق وی چت وارد زندگیم شده و ادعا میکنه از نوع رفتارم خوشش اومده و بهم احساس پیدا کرده.من اهل رفاقت نیستم اما اون خیلی اصرار داره که فقط حتی شده تو نت باهاش باشم و هیچ چیز بدی ازم نمیخواد.یه ماهه دارم باهاش سرد رفتار میکنم ولی اون برام احسآس خرج میکنه. من احساس میکنم که دارم محبتو از اون جذب میکنم و ساپورت میشم.ولی من از خیانت خوشم نمیاد هر چند همسرم برام هیچ احساسی نمیذاره اما نمیخوام با کسی صمیمی بشم.تو دوراهی گیر کردم از لرزش میترسم.و عذاب وجدان بعدش.تو رو خدا کمکم کنید دارم دیوونه میشم.اینم بگم من سه ساله که احساسم مرده و سنگدل شدم و به هیشکی احساس ندارم.حتی دخترم که الآن اوج نیازش به محبته…برا خودم متاسفم که با یه انتخاب اشتباه یه طفل معصوم رو پآسوز خودم کردم.راجع به رابطم با اون پسر کمکم کنید اون همه احساساتش شبیه خودمه و من از این که شبیهمه خوشم میاد.ممنونم
ببین عزیزم شما داری اشتباهی رو تکرار میکنی که یه بار قبلا مرتکب شده بودی و به ازدواج ناموفق انجامید.وقتی داری میگی با همسرت قبل از ازدواج فقط ارتباط تلفنی داشتید و باهاش ازدواج کردی این نشون میده بدون شناخت بهش اعتماد کردی و وابستش شدی.اگه نشده بودی که باهاش ازدواج نمیکردی و الانم دوباره داری اشتباهتو تکرار میکنی.یعنی با فردی هستی که فقط از طریق نت باهاش در تماسی ( دقیقا مثل همسرت که قبل ازدواج فقط از طریق تلفن باهاش در تماس بودی ) و توی این نوع ارتباطات (مثل تلفن و چت و نت و …) ادم نمیتونه اونجور که باید طرفشو بشناسه و ازین گذشته پای تلفن یا چت و نت همه خوب به نظر میان و تازه وقتی ارتباطش حضوری و همیشگی میشه میفهمه چقدر اشتباه در مورد مخاطبش فکر میکرده.مثل خود شما در مورد همسرت که تازه وقتی ارتباطت حضوری شد فهمیدی اونی که میخوای و فکر میکردی نیست.پس شما داری اشتباه قبلیتو دوباره تکرار میکنی.من مطمئنم این اقا هم اون چیزی که توی نت هست با اونی که واقعا هست زمین تا اسمون فرق داره و میدونم اگه ادامه بدی باز همون تجربه قبلی رو میکنی و دوباره ضربه میخوری.اما اینبار بیشتر اذیت میشی.چون اینبار میشه بار دوم.به نظر من که کاملا اشتباه است.شاید تو کوتاه مدت (اونم یه مدت خیلی کم) روحیه ات رو بهتر کنه اما تو دراز مدت واست مشکلات بزرگ بهم میزنه.حتما حتما کات کن حتی اگه واست سخته
همایون جان چه عذاب وجدانی ؟ هر کاری که انجام دادی در شرایط خودش بهترین کار بود کدام ما می تونیم خودمون رو به جای تو در آن زمان بزاریم تا بگیم تو چیکشیدی تو می خواستی اون بدبخت نشه پس به خاطر این شعورت بهت تبریک می گم الان هم حق داری انتخابی که دلت می خواد رو انجام بدی به نظر من باید ایون رو متقاعد کنی که اگر دلش با اون شخص نیست خوب ازش جدا شه اما بعدش و اون دختر رو هم اگر آمادگی شروع رابطه رو داشت مثل بقیه موارد بدون هیچ تضمینی می تونید آزمایش کنید این حق طبیعی شماست همیشه شاد باشید.
دوستای عزیزم نظر های من شامل 🙁 به مهدیه، ساینا، بهار و همایون) و بقیه مربوط به من نمی شوند اگر چه عنوانش شبیه عنوان های من هستند . نظرات من کاملا متفاوت از بقیه و آرامش خاصی در درونشون دارند این تجارب زندگی آدمها رو ضمن تحول به شدت آروم می کنه و خیلی دوست دارم به گوش دوستان عزیزی که درد دل هاشون رو مطرح کردند برسه . دوستدار شما با آدرس ایمیل aramarameshtalab@yahoo.com
در خصوص دو نظر با عناوین “به همایون” نظر دوم متعلق به من می باشد و این یک واقعیت است ما آدمها جایی که اتفاقا بسیار اثر گذار بودیم و نجات بخش به جاش بر عکس و به اشتباه، خودمون رو با احساس گناه عذاب می دهیم مفاهیم را به درستی نمی شناسیم گاهی نجات دادن را خیانت و گاه راستگویی را دروغ می دانیم . دوستدار شما aramarameshtalab@yahoo.com
دوست خوبم سحر
در قرآن اومده: دوست پنهانی نگیرید.
این کار درست نیست و اسمش خیانته.
هر چقدر هم که همسرت رو دوست نداری و نسبت بهش سردی یادت باشه نسبت بهش تعهد داری.
پس از جاری شدن خطبه عقد یه تعهد بزرگی بین دو نفر به وجود میاد.
خودت رو با خدا درگیر نکن دوست خوبم.
اگه دوستش نداری خداوند راهش رو پیش پات گذاشته: طلاق
پا روی تعهدت نذار
سلام دوستان عزیز
من عاشق دخترى شدم که ٧ سال ازم بزرگتره
نه تلفنى آشنا شدیم و نه تو نت و…. کاملاً حضورى و با شناخت متقابل
بعد از این ٣ سال رابطه و شناخت تصمیم به ازدواج گرفتیم
اما خانواده من به شدت مخالف هستند
من الان شدیدن گیر افتادم
از یه طرف عشق زندگیم و کسى که بهش متعهد شدم
و از طرفى خانوادم که نمیخوام نفرینشون پشت سرم باشه
ملتمسانه از تک تک دوستانى که واقعاً میتونن منو راهنمایى کنند کمک می خوام
دارم داغون میشم
منتظر الطافتون هستم
مرسى
متاسفانه امروزه داریم اینو میبینیم که در اکثر روابط تعهدی نیس!درواقع حتی در بعضی ازدواج ها تعهدی نمیبینیم چه برسه به روابط دوستی یا عاشقانه