چطور همسرتان را از عشق خود سرشار کنید

آقایان میدانیم که خانمتان برایتان مرموز است، نه میدانید کی حالش خوب است، نه میدانید کی حالش بد است. درست است، زنها آدمهای احساسی هستند. احساسات آنها مثل اقیانوس در حرکت است؛ یک زمان آرام و روز بعد خروشان.
امروز خبر خوبی برایتان دارم: لازم نیست دیگر در خدمت موجهای خانمها باشید. خیلی کارها هست که میتوانید انجام دهید تا همسرتان همان لحظه احساس دوست داشته شدن کند.
بگذارید با چیزی شروع کنیم که خیلی مهم است بدانید: اگر همسرتان از دستتان ناراحت است، میتوانید ۹۰٪ مطمئن باشید که دلیلش این است که به طریقی تصور میکند دوستش ندارید.
همسرتان وقتی بداند که دوستش دارید، سرحال میشود. سرشار از این حس میشود که برایتان خاص و مهم است. توجه، مراقبت و عشق شما برای او بهترین دارو است.
تصور کنید که همسرتان یک تانکر عشق در خودش دارد که به او دیکته میکند در هر موقعیت چطور رفتار کند. وقتی تانکر درونیاش پر شده باشد، عشق زیادی دارد که به شما بدهد. او این عشق را به شکل خنده، مهربانی و حرکات محبتآمیز به شما نشان میدهد. اما وقتی این تانکر درونی خالی باشد، بدون سوخت خواهد ماند و عشقی که به شما و دنیا دارد کمکم تمام میشود.
اگر به تانکر عشق زنتان به طور مرتب سوخترسانی نشده و پر نشود، کج خلق و عصبی خواهد شد. اجازه بدهید چند مثال برایتان بزنیم:
یادتان رفته کیسه زباله را بیرون ببرید؟ البته خوب این اشتباه متداولی بین آقایان است اما این در ذهن خانمتان به این معنا خواهد بود: شما توجهی به نیازهای او ندارید و این یعنی دوستش ندارید.
یادتان رفت وقتی که به او گفته بودید زنگ میزنید، به او زنگ بزنید؟ باشه، اشکالی ندارد اتفاق میافتد اما ترجمه او از این کار شما این خواهد بود: او را فراموش کردهاید.
تولدش یادتان رفته بود؟ این کارتان دیگر فاجعه است. این باعث میشود تصور کند هیچ اهمیتی برای شما ندارد.
میدانیم همه اینها اشتباهات خیلی کوچکی است که ممکن است مرتکب شوید. خیالتان راحت باشد خانمها از شما توقع ندارند کامل و ایدآل باشید، اما چیزی که باید بدانید این است که همین چیزهای کوچک است که باعث خوشرفتاری یا بدرفتاری خانمها میشود.
وقتی کیسه زباله، تلفن زدن و تولدش را یادتان میرود، خوب معلوم است که تانکر درونی او از عشق شما خالی شده است، باید آن را پر کنید. میدانیم که احتمالاً از همه این کارها نیت بدی ندارید و مرد خوبی هستید و خیلی کارهای خوبی هم در حق خانمتان انجام میدهید اما با همه این حرفها ممکن است گاهی اوقات این ذخیره درونی خانمتان خالی شود. بااینکه شاید وظیفهتان نباشد که در ۱۰۰٪ مواقع او را خوشحال و راضی نگه دارید اما نباید از اینکه نمیتوانید او را دوباره خوشحال کنید دلسرد و ناامید شوید. کارهای زیادی هست که برای برگرداندن لبخند روی صورتش میتوانید انجام دهید.
اما چه کاری؟
میتوانید دوستش بدارید!
بله او را از عشقتان سرشار کنید و ببینید که چطور رفتارش تغییر میکند.
کمی شوخطبعی کنید، بازیگوش شوید، حتی قلقلکش بدهید.
به او بگویید که از کاری که کردهاید متاسفید و دیگر هیچوقت و هیچوقت اینکار را تکرار نمیکنید. بعد او را محکم در آغوش بگیرید و تا وقتی که از خنده رودهبر نشده است ولش نکنید.
به او بگویید، «عزیزم از اتفاقی که افتاده واقعاً شرمندهام و لطفاً بگذار آن را جبران کنم.» احتمالاً چند دقیقهای مقاومت میکند اما مطمئن باشید اگر اصرار کنید اخلاقش عوض میشود.
آیا میدانید که اگر هر روز چند کار خیلی کوچک برای پر کردن تانکر عشق همسرتان انجام دهید چقدر زندگیتان عوض میشود؟
اخلاق همسرتان برای شما باید یک چالش و سرگرمی باشد. مطمئناً اخلاق او دچار نوساناتی خواهد شد اما شما میتوانید با عشقی که به او میدهید به اعماق فکر او نفوذ کنید. ممکن است با خودتان فکر کنید که اصلاً چرا باید نیاز به چنین کارهایی باشد. دلیلش این است که او یک زن است، موجودی کاملاً متفاوت با شما! زنی که احساسی باشد، همان چیزی که احتمالاً همه شما میخواهید، در ناراحتیهایش هم احساسی است. تنها راهی که میتوانید از شر این تغییر خلق و خوهای خانمها راحت شوید این است که با زنی باشید که هیچ حس و احساساتی ندارد. اما مطمئناً این چیزی نیست که بخواهید. شما یک زن واقعی میخواهید نه یک تکه سنگ.
دفعه بعدی که در چنین شرایطی گیر کردید یادتان باشد که چقدر محبتهای کوچک شما میتواند بر زندگیتان تاثیر بگذارد. تانکر درونیاش را با عشق و محبتتان پر کنید و مطمئن باشید که خیلی زود صلح و آرامش به خانه باز خواهد گشت.
سلام ممنون که جوابمو داددید ولی دیر لطفا خودتونو معرفی کنید بعد هم از زمانی که خواستگاری کردم سر سنگین شده از من فرار می کنه اما در مورد حرف شما قبلا در مورد هر چیزی با او مشورت می کردم زمانی که اضافه کاری می کرد برای او میوه می بردم مدام از او تعریف می کردم وخودم کوچک حالا که شما می گوییید راهشم بگید با توجه که او لیسانس ومن دیپلم او ۲۲ ومن ۲۹ به خاطر او افسردگی گرفتم وموهام ریخت دکتر کفت باید اگر می خوام موهام نریزد فراموشش کنم تصمیم گرفتم به او فکر نکنم وبه خاطر حقوق بیشتر اگر قرار شد از شرکت بروم از او خداحافظی نکنم چون زمانی او را دوست داشتم احتمالا سر برج است موهام برام مهمتره
سلام ممنون که جوابمو داددید ولی دیر لطفا خودتونو معرفی کنید بعد هم از زمانی که خواستگاری کردم سر سنگین شده از من فرار می کنه اما در مورد حرف شما قبلا در مورد هر چیزی با او مشورت می کردم زمانی که اضافه کاری می کرد برای او میوه می بردم مدام از او تعریف می کردم وخودم کوچک حالا که شما می گوییید راهشم بگید با توجه که او لیسانس ومن دیپلم او ۲۲ ومن ۲۹ به خاطر او افسردگی گرفتم وموهام ریخت دکتر کفت باید اگر می خوام موهام نریزد فراموشش کنم تصمیم گرفتم به او فکر نکنم وبه خاطر حقوق بیشتر اگر قرار شد از شرکت بروم از او خداحافظی نکنم چون زمانی او را دوست داشتم احتمالا سر برج است موهام برام مهمتره
سلام
اول اینکه خیلی خوشحالم که اینجا رو پیدا کردم و اینکه از خوندن مطلب و نظرات افراد مختلف خوشم اومد
من تازه وارد رابطه ای شدم و تجربه زیادی ندارم اما اینو فهمیدم که اگر چه این خانومها پیچیده اند از نظر ما مردا اما واقعا زن موجود زیباییه و من خوشحالم که میتونم تکیه گاه شون باشم و تمام سعی امو حتما میکنم
اما نمیدونم چرا نمیخام زیر بار مسعولیت ازدواج برم ؟
نمیدنم چرا باید حتما ادم ازدواج کنه و گرنه خرابه یا هرزه است!
واقعا ممنون میشم اگه جوابمو بدبد
و اگر قابل بدونید خوشحالم که دوستانی مثل شما اینجا پیدا کردم
(لطفا در مورد اینکه مثلا دین و اینا گفته دلیل نیارید چون بنده شخصا فکر میکنم دین ادمو محدود میکنه و دست و پا گیره و تنها چیزی که من میگم ادم باید رعایت کنه چار چوب اخلاق و منطقه)
برای اون عزیزی که نوشته بودن آآقایون برن نیاز جنسیشون رو خودشون برطرف کنن واقعا متاسفم
با سلام و خسته نباشید راستش من گه ۱۴ ساله ازدواج کردم فکر میکردم چون خانوداده مذهبی هستن خیلی ادمهای خوبی هستن ولی خانم من تو اون خونه مثل اسیر بود وقتی اومد خونه من تما م ازادی هایی گه بهش دادم رفت و با دوستایی اشنا شد گه من بهش همیشه شک داشتم و بعد از دوسال زندگی عقده ای بار اومده بود اخرش بعد از ۱۴ سال زندگی رفتم خارج از کشور رسیدم همسایمون اومد گفت دیشب مرد اومده خونه شما و زندگی من خودم دخترم ویران شد نمیدونم خودش میگه کاری نکردم دستش بهم نخورد چون خانمم خیلی از اول تو سکسی سرد بود والا چه میدونم افسردگی خیلی شدیدی هم داشت تقریبا دوماه داره رد میشه دو بار خودکشی کرده من نمیدونم چه خاکی تو سرم کنم من جای مردها بودم اصلا ازدواج نمیکردم به هیچ زنی اعتماد نیست حتی خوبش وسلام