چرا کسانی که دوست داریم را میرنجانیم؟

همه ما همیشه کسانی را میرنجانیم که دوست داریم ، کسانی که به هیچ عنوان نباید موجب ناراحتیشان شویم.
این یکی از رفتارهای متناقض مربوط به عشق است. چطور میتوان چنین رفتار منفی را در برابر کسی که اینقدر دوستش داریم توجیه کنیم؟
در این مورد سه الگوی رفتاری مختلف وجود دارد:
۳) رنجاندن عمدی کسی که دوستش دارید.
پدیده رنجاندن کسی که دوستتان دارد، که البته با رنجاندن کسی که دوستش دارید متفاوت است، امری بسیار متداول است. عشق شدید نیازمند رفتاری متقابل است و اگر اینطور نباشد بسیار دردناک خواهد بود. مجذوبیت دوطرفه، برای هر دو جنسیت، یکی از باارزشترین ویژگیهای یک رابطه است. عاشق دوست دارد در مقابل دوست داشته شود. فرد عاشق آماده متعهد شدن است اما توقع دارد همان تعهد را در رفتار معشوق خود نیز ببیند. دوطرفه نبودن این مسئله بسیار دردناک و تحقیرآمیز است زیرا به شدت اعتمادبهنفس فرد را پایین میآورد. این مسئله آنقدر دردناک است که ممکن است باعث شود فرد بخواهد به کسی که دوست دارد آزار برساند.
بعضیها به طور غیرعمدی کسی که دوست دارند را میرنجانند اما خیلیها این کار را عمدی میکنند. توضیح الگوی رفتاری اول بسیار سادهتر است.
موارد بسیاری وجود دارد که در آن عاشق بدون اینکه عمدی داشته باشد معشوق خود را ناراحت میکند. عشق یک رابطه نزدیک و بسیار شدید است. دو طرف زمان بسیار زیادی را با هم میگذرانند و فعالیتهای مختلف یک طرف میتواند در طرف مقابل تعبیراتی ایجاد کند. به طور طبیعی در چنین موقعیتهایی عاشق ناخواسته طرفمقابل خود را میرنجاند. بعنوان مثال، یک طرف ممکن است وقت بسیار زیادی را به کار مشغول باشد و درنتیجه به طور ناخواسته از طرفمقابل خود غافل شده و او را برنجاند. در موارد بسیاری، فعالیتی که برای یک طرف لذتبخش است، در دیگری ناخوشنودی ایجاد میکند. هرچه دو طرف زمان بیشتری را کنار هم بگذرانند، احتمال بروز چنین موقعیتهایی بیشتر میشود. یکی از مهمترین ویژگیهای عشق این است که طزف مقابل ما که دوستش داریم میتواند هم منبع لذت شدید و هم منبع ناراحتی عمیق باشد.
پدیده رنجاندن غیرعمدی را هم میتوان با اشاره به مسئله اعتماد و صداقت که مسائلی حیاتی در عشق هستند توضیح داد. نقش ادب، احترام و خوشرفتاری که میتواند جلو بعضی رنجاندنها را بگیرد، در چنین ارتباطاتی اهمیت زیادی ندارد و دو طرف معمولاً توجه زیادی به حرفهایی که میزنند و کارهایی که میکنند ندارند. همین مسئله باعث میشود که زود از هم برنجند. هزینهای که باید برای رفتار و گفتار آزادانه خود در رابطه، بدون در نظر گرفتن عواقب آن پرداخت کنید، رنجاندن طرفمقابلتان است.
موارد زیادی هستند که فرد بخاطر اتفاقات و شرایط بیرونی که خارج از کنترل او هستند موجب رنجاندن طرفمقابل خود میشود. دو نفری را در نظر بگیرید که با وجود عشق بیاندازهای که به هم دارند اما با کسان دیگری ازدواج کردهاند. زنی که میتواند و آماده طلاق گرفتن است، ممکن است بخاطر ناتوانی مردی که دوستش دارد برای ترک زن و فرزندان احتمالی خود برنجد و تصور کند که عشق او به آن مرد به اندازه عشق آن مرد به او نیست. اما واقعیت این است که با وجود اینکه آن مرد دوست دارد او را به شادترین انسان روی زمین تبدیل کند اما شرایط بیرونی خارج از کنترل او هستند و باعث میشود به طریقی رفتار کند که موجب رنجاندن زن شود.
رنجاندن عمدی معشوق نشانه وجود دیدگاههای متناقض است، مثل افکار کوتاه و بلند مدت یا دیدگاههای جزئی یا کلی. بر هم زدن رابطه با زنی متاهل شاید در کوتاه مدت برای آن زن آزاردهنده و دردناک باشد اما در طولانیمدت برای او فایدهبخش خواهد بود زیرا جدایی کوتاهمدت آنها میتواند به نفع رابطه بلندمدتشان باشد. در چنین مواردی آسیب و ناراحتی که به معشوق در این لحظه میرسد بخاطر سلامت کلی او در آینده است که از عشق ناشی میشود.
رنجاندن معشوق همچنین میتواند آخرین راه برای کنترل میزان وابستگی دو طرف و قرار دادن آن در یک محدوده متعادل باشد. وابستگی دوطرفه مزایای بسیار زیادی دارد و از این واقعیت ناشی میشود که دو طرف در تلاش برای بالا بردن خوشنودی همدیگر به همدیگر پیوند خوردهاند. اما اعتمادبهنفس هر دو طرف نیازمند کمی استقلال است. گاهیاوقات فرد، معشوق خود را میرنجاند تا استقلال خود را نشان دهد. اما سایر مواقع، رنجاندن معشوق فکری متضاد این را نشان میدهد: تمایل فرد برای وابستگی و توجه بیشتر. یکی از شکایتهای متداول زنان متاهل، که بسیار بیشتر از مردان متاهل است، این است که همسرانشان زمان کافی با آنها سپری نمیکنند. رنجاندن طرفمقابل مثلاً با حرف نزدن با او یا قهر کردن میتواند آخرین زنگ هشدار برای مشکلات آن فرد باشد؛ اقدامی افراطی که نشاندهنده فوریت مسئله است. اگر رابطه به اندازه کافی قوی باشد، باید از چنین اقدامی به خوبی عبور کند.
در تعجبم از این همه تجارب تلخ…
دوستان یادتان نره عشق در زندگی مشترک یک قایق دونفره است که باید همزمان باهم پارو زده بشه تا قایق جلو بره….اگه یکی عقب بمونه…یا نباشه …یا خسته بشه و پارو را زمین بگذاره این عشق جلو نمیره…حتی قایق را واژگون میکنه…
دقت کنید در تجارب خودتان…
همه عشق های یک نفره را تجربه کردید …یا دونفره بوده که باهم پارو نزدید یکی تند رفته و یکی جامونده…یکی تنهایی پارو زده و آن یکی پیاده شده و سوار قایق یکی دیگه شده…
دوستان عشقی که شدت و سرعت تقریبا برابر و دونفره باشه جلو میره…
هیچوقت عاشقتر از طرف مقابل نباشید و زیاد هم کندتر نباشید ….
برای همه عشقی دونفره و پر از شادی و هماهنگی آرزو دارم
سلام به سارای عزیز. به عنوان یک دوست باید به شما عرض کنم که به قول الی جان کار شما از ابتدا اشتباه بوده چون به قول معروف بنای زندگی خودت رو می خواستی روی ویرانه زندگی یک زن دیگر بگذاری. اگر منصفانه فکر کنی و خودت رو به جای اون زن بگذاری به اشتباه فاحش خودت پی می بری. این که اون آقا با داشتن نامزد دوباره دنبال شما اومده هم اشتباه بوده. من اگر جای شما بودم پا روی احساس خودم می گذاشتم و با وجود عشق و علاقه به او جواب منفی می دادم. فکر می کنم با اینکار راحت تر می توانستی به عشق تازه فکر کنی. اما الان هم دیر نشده و تا از چاله به چاه نیفتادی سعی کن فراموشش کنی. البته می دونم خیلی خیلی سخته ولی سعی کن خودت رو با کارهای دیگر مشغول کنی و یک مرد واقعی پیدا کنی که باهات بمونه نه این که به بهانه خانواده تو را هم سردرهوا و بی تکلیف رها کرده و ببخشید این حرف را می زنم به عنوان زاپاس از تو استفاده می کند. رهایش کن و زندگی کن. موفق باشی.
سارای عزیزم سلام حالت چطوره؟
خانمی باید بهت بگم که داری به خودت خیلی بد میکنی عزیزم بیشتر فک کن قوی باش و سعی کن به اون زن که مثل منه و مثل تو، هم فکر کنی. گناه اون چیه؟ اصلا میدونی چه شکلی؟ چند سالشه؟چه زندگی پشت سر گذرونده؟ با چه امیدی ازدواج کرده؟ این آقا اگر با محبت خودش این خانم رو جذب نکرده پس حتما این خانم مجبور شده تن به این اردواج بده زندگیش رو عزیزم بکامش تلخ تر از این نکن . اون به شما اولویت داره چون مسئولیتش با این آقاست. میبوسمت و به یادت هستم امیدوارم هر تصمیمی که میگیری خوشبخت بشی و اون رو برای ما هم بنویسی که از نگرانی در بیایم .
من عاشق پسرعموم الان ۶ ساله دوسش دارم تموم وجودم واسه اونه حتی اگر بهش نرسم اما قلبم واسه اونه دعاکنین واسم
سلام.من یکی رو دوست دارم و می دونم که اونم منو دوست داره اما هیچ یک از دو طرف دوست نداریم اون یکی بفهمه که دوستش داریم حالا اگه فهمیدید چی گفتم کمک کنین تا عشق خودم رو ثابت کنم و به اون بفهمونم دوستش دارم.فقط یه راه حل به جز اینکه بهش بگم دوستت دارم رو پیشنهاد کنین چون اینو نمی تونم بگم.ممنون.
پسری که خواستگاریم هم اومده در رابطمون با کم کاریهای زیادش من رو در انتخابم دچار مشکل کرده و به شدت هم با بی توجهیاش عذابم میده! وقتی بازگو کنم میگه من دوست دارم و زیر بار کوتاهیایی که کرده نمیرنه اما در عمل همیشه من باید برم سمتش! بگید با اینطور ادما باید چطور برخورد کرد؟ اینم بگم که اون حساسیت زیاد منو در بی توجهیاش میدونه پس غیر عمد نیستش!
بچه ها الان ۶ روزه که بی دلیل بهم زنگ نزده! منم چون بحث زندگیم وسطه تماس نگرفتم تا بیشتر بشناسمش! ببینم بودن و نبودن من چقدر براش اهمیت داره؟ اینکه اگه ز بزنم میدونم که دوباره با چرب زبونی متقاعدم میکنه که حق با اون بوده و خیلیم دوسم داره! میگه که خواستم ببینم بدون من میتونی یا نه ؟ و… من بازهم باید یه رابطه ی یه طرفه رو ادامه بدم! اون اصلا” قفکر نمیکنه که من یه دخترم و این رفتارا رو از یه مرد نمیپسندم! اونی که ناز میکنه زنه نه مرد! من یه تکیه گاه محکم میخوام نه کسی که بی دلیل بی خبرم بزاره ۱ هفته!ما قراره تا آخر رمضان بهشون ج بدیم! بگید چه کنم؟>؟>؟
به نظرتون اگه پیام بدم که واسه من همه چی تموم شد اون به خودش میاد یا ممکنه از خدا خواستش باشه و بره؟
منتظر راهنماییاتون هستم دوستان
سلام.من دو ساله با یه دختر رابطه دارم خیلی دوسش دارم میپرستمش در واقع اونم امچین حسی نسبت به من داره.ولی این روزا خونواده ی من از رابطه م با اون دختره خبردار شدن که راضی نیستن من باهاش ازدواج کنم.توراخدا کمکم کنید چکار کنم.
سلام دوستان من ۲۸سالمه ولی انقدرضربه خوردم که از کلمه عشق دوری میکنم به نظر من تواین دنیافقط پدرومادربه دردت میخورن نه خواهر.برادر.همسر.فرزند.بخصوص دوستایی که نقاب دوستی میزنن هیچکدوم اول نمیان به توفکرکنن بعدخودشون.تنهایی ازهمه چی بهتروقتی ببینی اطرافیانت بهت خیانت میکنن.