آیا با پول میتوان عشق را خرید؟

پول میتواند عشق ایجاد کند اما نمی تواند آن را بخرد.
آیا پول میتواند برای ما عشق بخرد؟ به نظر میرسد که این سوال پاسخ مشخصی ندارد. اگر عشق مثل مذهب باشد، آنوقت نه میتوان آن را خرید و نه در مورد آن بحث کرد. اگر رابطه عاشقانه مثل یک معامله تجاری باشد، آنوقت میتوان آن را خرید و درمورد آن مزاکره کرد. به نظر میرسد عشق به هر دو اینها شبیه باشد اما دقیقاً با هیچکدام یکسان نیست.
آویشی مارگالیت (Avishi Margalit) دو تصویر از سیاست را توصیف میکند: سیاست بعنوان اقتصاد و سیاست بعنوان مذهب. اگر به سیاست مثل اقتصاد نگاه کنیم، کاملاً قابل مصالحه، مذاکره و تبادل است. اما اگر به آن مثل مذهب نگاه کنیم، جنبههایی از آن وجود دارد که باید مقدس در نظر گرفته شود و هیچوقت به آن نگاه مالی نداشت. مارگالیت عنوان میکند که زندگی اقتصادی براساس جایگزینی است: یک چیز با چیزی دیگر قابل تعویض است. بر همین اساس، جای زیادی برای چانه زدن مالی در زندگی اقتصادی وجود دارد.
حالا عشق شبیه کدام است، مذهب یا اقتصاد؟ به نظر میرسد که عشق از جنبههای مختلف شبیه به هر دو آنهاست.
عشق از خیلی جهات نوعی مذهب است. از این نظر شبیه به هم هستند که باورهای اساسی را دیکته کرده، مستلزم استانداردهای اخلاقی پایه است، و ارزش شخصی بالایی را به مفعول و مقصود خود معطوف میکنند. تصورات کلی در ایدئولوژی عاشقانه را در بسیاری مذاهب یکتاپرستی میتوان دید. ایدئولوژی عاشقانه نیز مثل خیلی از مذاهب با طبیعت جامع و غیرقابل انعطاف خود شناخته میشود. مثل مذهب، عشق برای معنی دادن به زندگی است، برای غلبه بر همه موانع و پیشنهاد جاودانگی. شباهت بین عشق و مذهب در شباهت خدا و معشوق نیز قابل مشاهده است. معشوق همیشه بعنوان «زیباترین فرشته روی زمین و آسمان» و «هدیهای الهی» خوانده میشود. معشوق فردی کامل دیده میشود که وجود او قابل درک نیست.
رابطه بین خدا و بندگان او در کتب آسمانی با عباراتی عاشقانه توصیف شده است، مثل نامزدی و ازدواج. پاپ بندیکت شانزدهم میگوید، «یکتاپرستی درست مثل ازدواج یک همسری است. ازدواجی که براساس عشقی جامع و قاطع باشد، نماد رابطه بین خدا و بندگان او و برعکس خواهد بود.» وفاداری به خداوند و ازدواج از بزرگترین دستاوردهای انسانی شمرده میشود.
عشق در توصیفات بالا بعنوان چیزی مقدس که پول قادر به خریدن آن نیست توصیف شد، درست مثل اینکه با پول نمیتوان معنویات، رفتارها و اعمال نیکی که توسط مذهب دستور داده شده است را خرید.
اما بین رفتارهای عاشقانه و تجاری نیز شباهتهایی وجود دارد. بعنوان مثال این شباهت را در طریقه انتخاب همسر در دنیای کنونی میتوان دید. تکنولوژی و بخصوص اینترنت، این امکان را فراهم میکند که افراد شریک عشق خود را درست مثل خرید یک کالا انتخاب کنند. به همین دلیل ممکن است افراد به خصوصیات خاصی اشاره کنند که لزوماً ارتباطی به عشق ندارد. وقتی کسی در سایتهای همسریابی مینویسد که به دنبال یک زن ورزشکار گیاهخوار است که به حیاتوحش علاقه داشته باشد، کار او بیشباهت به زمانی که میخواهد مشخصات ماشین موردعلاقه خود برای خرید را بنویسد نیست.
نقش پول در تولید و انتقال روابط عاشقانه نشان داده میشود، مثلاً در محتوای تبلیغات خصوصی برای پیدا کردن شریک عشقی. درنتیجه، الزام امنیت مالی شریک عشقی معمولاً توسط خانمها در این آگهیها قید میشود. درواقع وقتی هم خانمها و هم آقایون فردی خوشظاهر را ترجیح میدهند، زنان خصوصیاتی دیگر مثل موقعیت اجتماعی و پول را نیز در ذهن دارند که ظاهر مرد را جبران میکند. جالب است بدانید که بیشتر مردها دوست دارند همسرشان درآمد کمتر و موقعیت شغلی پایینتری نسبت به آنها داشته باشد. اما این بخاطر نگرانی مردها درمورد اعتمادبهنفس است نه موضوع عشق. همه اینها میتواند نشانه این باشد که چطور پول میتواند بر تولید و ایجاد عشق تاثیر داشته باشد.
پول و موقعیت مطمئناً با تولید میل و ارضای جنسی نیز در ارتباط است. تحقیقی که روی صدها زن ایتالیایی انجام گرفت نشان میدهد که دو-سوم آنها با مردانی که از نظر اجتماعی بالاتر بودهاند و افراد ثروتمند ارضای جنسی بالاتری را تجربه کردهاند. (بااینکه عشق تجاری کاملاً موفق است اما محدودیتهای احساسی خود را دارد؛ حتی روسپی ها هم ضمانت برگشت پول نمیدهند.) طبیعت قابل تعویض رابطهجنسی در سهولت تحریک جنسی با استفاده از خیالپردازی قابل مشاهده است، چه فرد خود را با کسی تجسم کند که الان در رابطه نیست و چه با تجسم شریکجنسی کنونی خود به شکل فردی بسیار جذابتر.
پول شاید برای خود عشق مهم نباشد اما به سختی میتوان آن را از واقعیت دور کرد. عشق در یک چارچوب واقعی زندگی قرار گرفته است که درخشش بیشتر این قاب به داشتن پول بیشتر بستگی دارد. به همین دلیل است که بیشتر افراد با کسی ازدواج میکنند که بیشتر معیارهای ظاهری و مادی آنها را دارا باشد اما عاشق او نیستند.
در یک چارچوب خوشبخت زندگی، احتمال ایجاد احساسات مثبت مثل عشق بیشتر است. موقعیتهای شدیداً منفی مثل تنهایی هم میتوانند تولیدکننده عشق باشند اما این میتواند یک عشق سطحی و ظاهری باشد که بیشتر متکی به موقعیت کنونی است نه خصوصیات عمیق و ثابت عاشق.
همه با جملاتی مثل «تو من را دوست نداری، بدن من را (یا پول، یا مهربانی، یا هوش من را) دوست داری» آشنا هستند. این جملات نه فقط در مواجهه با خصوصیاتی که ظاهری و سطحی هستند مثل زیبایی و ثروت درگیر گفته میشود بلکه با توجه به خصوصیت عمیقتری مثل مهربانی و هوش نیز به زبان میآید. زیبایی و ثروت دلایل منطقی برای عشق به شمار نمیروند درحالیکه مهربانی و هوش و عقل تقریباً اینچنین هستند زیرا خصوصیاتی بنیادیتر از انسان را نشان میدهند. با این وجود هیچیک از این دلایل به تنهایی برای یک عشق کافی به نظر نمیرسند. چنین عشقی نیاز به وجود جنبههای مختلفی دارد که هم به تحسینبرانگیزی و هم جذب طرفمقابل مربوط است.
درمورد خوشبختی نیز به همین شکل است — پول نمیتواند خوشبختی طولانیمدت بخرد اما میتواند برای ساخت موقعیتهایی که بتواند چنین خوشبختی ایجاد کند مفید باشد. تحقیقات مختلفی رابطه مثبتی بین درآمد و خوشبختی طولانیمدت پیدا کردهاند. اما درست مثل عشق، تاثیر پول بر خوشبختی خیلی قوی نیست و عوامل و فاکتورهای دیگری نیز مهمتر از آن وجود دارد. عوامل اجتماعی، مثل ازدواج، خانواده، دوستان و فرزندان در تعیین دوام یک خوشبختی بسیار بااهمیتتر از عناصر مالی و اقتصادی مثل شغل، درآمد و استاندارد زندگی هستند. اما پول میتواند موقعیت ما را به طریقی بهتر کند که فرصت خوشبختی بیشتری در اختیار ما قرار دهد.
پول نمیتواند عشق بخرد و عشق نمیتواند پول بیاورد. اما پول فرصت عشق را بیشتر کرده و عشق نیاز به پول را کمتر میکند. وقتی فردی عاشق میشود، پول برای او اهمیت کمتری پیدا میکند وقتی فردی پول لازم برای برآوردن نیازهای پایهای زندگی را ندارد، عشق بیشتر به خطر میافتد.
من دختری بودم که توی سن ۲۲ سالگی با معدل بالا مدرک مهندسی کامپیوترم رو گرفتم و هموم موقع خواستگارای زیادی هم داشتم که از همه نظر منناسب بودن ولی ملاک من اخلاق خوب ، ایمان و صداقت بود که اینها رو نمیشه به سادگی سنجید. تا اینکه ۳ سال پیش فردی اومد که هم از نظر تحصیلات هم شغل و هم موقعیت اجتماعی از من پایین تر بود ولی معیارای منو داشت چون میشناختمش.
و بعد از اینکه ازدواج کردیم اگر چه اولش سخت بود ولی من استخدام شدم. ارشد گرفتم و الان هم خیلی راضیم چون خدا علاوه بر آرامش و یک همسر خوب همه چیزای دیگه رو هم بهم داد.خداروشکر
بعد از تبریک به شما . علت موفقیت شما واقع بین بودن شماست . بسیاری از دخترها تازه دانشگاه در یک رشتۀ درجه ۵ در یک شهر دور افتاده قبول شدن و بدون اینکه اصلاً خواستگاری داشته باشند میگویند که همسر من باید از من بالاتر و حداقل فوق لیسانس باشد . بعد از کلی زحمت و سختی که مدرک میگیرند تازه میبینند که نه کار هست نه خواستگار .
من کی گفتم پولدارم و آن دختر فقیر , آن دختر دانشجوی کارشناسی ارشد رشتۀ عمران وشاغل در شهرداری که نزدیک به ۲ میلیون تومان حقوق داشته وچنانچه خود را به یکی ازشهرهای جنوبی کشور منتقل نماید حقو قش در ماه ۴ میلیون تومان خواهد بود واحتیاج مالی نه به من بلکه به خانواده اش هم ندارد . بهتر یک بار دیگر متن بالا مخصوصا قسمت آخر آن را به دقت مطالعه کنید تا متوجه شوید که مطالب فوق مصداق این ضرب المثل که ( گرسنگی نکشیدی که عاشقی یادت بره ) می باشد . روی صحبت من با تمام جوانهایی که نه شغل , نه تجربه , نه تخصص و نه سرمایه دارند که دست به ازدواج می زنند که باعث جدایی بعد از شش ماه میشود ( که البته آنان هیجان را با عشق اشتباه گرفته اند ) . بهتره قبل از هر کار مخصوصا دختران افاده ایی چند کتاب از باربارا دی آنجلیس انتشارات جیحون با تلفن ۶۶۴۰۴۵۳۲ را مطالعه کنند تا بدانند در ارتباط انسانها قوانین گذشته دیگر کار برد ندارد وباید قوانین جدید را جایگزین آن در تمامی مراحل زندگی نمود تا بتو ان در زندگی پیشرفت کرد . موضوع دیگر : انسان برای خوشبخت شدن با رفتارهای یک شخص ازدواج میکند که شامل یک سری آداب وسُنن , مسائل تربیتی , مذهب و فرهنگ میباشد نه مدرک وثروت و مقام . چه بساء فردی سن کمی دارد ولی از رفتار پخته و سنگینی برخوردار است و عکس آن هم صادق است . شما چنانچه فردی زیبا خوشتیپ وپولدار ولی بی تربیت و بی شخصیت باشد حاضرید با او ازدواج کنید ؟ یا از او فاصله هم میگیرید ؟ مقالۀ بالا هم همینو میگه که پول راحتی میاره اما تضمینی برای خوشبختی نیست . در آخر باید به ( یه دختر ) بگم که ۴۶ سال سنی نیست دل باید جوان باشد و سن یک عدد است بسیاری از جوانها دل مرده و بی روحند و همش از پدر و مادر و دیگران توقع دارند از کامنتهایی که میگذارند کاملاًِ مشخصه …… حالا هر چقدر میخواهید منفی بدهید . چون منفی گرا هستید وسریع در ذهنتان مسائل منفی نقش میبندد نه مثبت . تمام
سن یه عدد هست ولی دنیای امروز با گذشته خیلی تفاوت داره ……در ازدواج موفق هر نسلی با نسل خودش ازدواج میکنه نه با ۲ یا ۳ نسل عقب تر……..مثلا اگه قرار باشه شوهر من با بابام ۱۰ سال تفاوت سنی داشته باشه که واقعا مسخره ست….مگر اینکه اون دختر از نظر روانی یا فکری مشکل داشته باشه…..یه دختر جوون شوهر جوون نیاز داره نه یه مرد سن بالا …………..واقعا چندش آوره
یه دختر عزیز , فرض کن آن مرد رویاهات که در ذهن خود داری به خواستگاریت آمده و همۀ آن چیزهای خوب و که دوست داری , داره . فقط سنش دو برابر سن خودته . آن وقت جوابت به آن فرد چه خواهد بود . تکرار میکنم تمام چیزهای خوبی که میپسندی در آن فرد میباشد .
salam agha vafaye aziz,man be onvane ye javoone 25sale mikham khedmate shoma arz konam in manfiaei ke mibinid dalile amepasandi dare…commente shoma joori neveshte shode ke az shoma be onvane ye farde mojarab baeide…az shoma entezar mire zibaeihaye jense mokhalefo enghadr behesh ab o tab nadid…bande hichvaght be khodam ejaze nemidam be shoma jesarat konam…shoma bozorge maei…ehterametoon vajebe…ama ye javoon be jaye talghine ehsasat az shoma arameshe kalam entezar dare…jesarat mikonam khedmate shoma…kheyli ozr mikham…bayad mano bebakhshid ama age ye pesare zire 22sal in harfo mizad kasi taajob nemikard o inhame ham manfi nemikhord ama az shoma barmiad ke ba tahlile bishtari be mozoo negah konid…inke khob taraf 170 ghadeshe o chakme bepooshe mishe 180 o too commente baditoon biayd takmil konid ke khodesh sahebe shoghl o daramad hast in dalil nemishe ke shoma ro doost dashte bashe…adam too sharayete ke khodesho neshoon mide…man fek mikonam tajarode shoma ta hala ye hese khoshi behetoon talghin karde ke asle ghazie ro mitoonid azash sarfe nazar konid…albate bande ghezavat nemikonam shayad shoma ro doost dashte bashe ke khoda kone injoori bashe chon ma ham khosh hal mishim… agaram zarfiataye ayandeye shoma ro dide o doosetoon dare tebghe in maghale ke vagheiatie bazam nemishe azashoon khorde gereft…ama inke shoma ro check mikone o shoma az in raftar khoshetoon miad aslan too kate pesara nemire…ke ye dokhtar checkeshoon kone…omidvaram narahat nashid ama in yeki az khasisehaye banovane mohtarame ke doost daran dooradoor tahte hemayat gharar begiran va inam ehtemalan az avareze tajarode jenabalie…dooste aziz mojadadan arz mikonam shoma baraye ma mohtarami ama fekr mikonam dalayele manfi khordanetoon haminaeie ke arz kardam…be ezafeye chand morede dige ke khodam be shakhse khejalat mikesham be zaboon biaram…moayad bashid
ملکه عزیز……..من حاضرم همین الان که دارم تایپ میکنم و موقع اذان هم هست (((قسم بخورم)) که هیچ وقت هیچ وقت با مردی که ۲ برابر من سن داره ازدواج نمیکنم …راستش برای من غیر قابل تحمله که حتی یه لحظه با هم چی مردی باشم حتی اگه بهترین و لوکس ترین و آرمانی ترین زندگی رو واسه من درست کنه……..راستش هم چی مردی واسه من (((غیر قابل تحمل و حتی چندش آوره)))…..و حتی فکرش هم منو آزار میده…..
یه دختر عزیز . وارد یک بحث یا گفتمان شدیم . نمیدانم مجردی یا متاهل وچند سال داری .قبل از هر چیزی اینو بگم که هیچ چیز و یا فردی کامل نیستند . در یک مهمانی خانم معلمی گفت ما یک همکار داریم که جوان و زیباست . من و دیگر همکاران افراد شایسته ایی را برای ازدواج با او پیشنهاد کردیم ولی قبول نکرده و حالا ما مانده ایم که این میخواد با چه کسی ازدواج کنه . من در جواب گفتم شما در اشتباه هستید زیرا معیارهای هر شخص با دیگران فرق دارد شاید او حتی راضی شود با یک فرد معتاد و بیکار ازدواج نماید ولی صفات دلخواه او را داشته باشد . من خودم چند دختر جوان که ( بقول شما ) با افراد مسن ازدواج کرده اند را میشناسم که حتی یکی از آینها همسر یک مرد زن دار شده است ( که خود من بسیار با این کار مخالفم ) و بعد از پانزده سال زندگی خوبی دارند و معیار این افراد کم تجربگی و بلهوسیه جوانها بوده . در کل اگر شما چیزی را نمیپسندی ویا بدت میاد دلیل نمیشه دیگران هم بدشان بیاید . عکس این هم وجود دارد پسرانی با کسانی ازدواج میکنند که سن مادرشان را دارد . ( مثل گوگوش که با مهرداد خواننده و بعد از آن با خلعتبری مجری ازدواج کرد ) فقط برای همه آرزوی خوشبختی کن . تا بعد عزیزم
دخترایی که با مردان سن بالا ازدواج میکنن بعد از گذشت چند سال از زندگیشون شدیدا از کرده ی خودشون پشیمون میشن و زمانی که هم سن وسالان خودشونو با همسران جوون میبینن باعث میشه که غبطه ی زندگی اونا رو بخورن و همیشه شوهر خودشو با شوهران جوون هم سن وسالای خودش مقایسه کنه چون بعد از ازدواج خیلی از معیارها ..طرز تفکرها و خواسته ها و علایق شون به زندگی عوض میشه ……….وخلاصه اینکه نسبت به شوهراشون سرد و بی تفاوت میشن….و همیشه حسرت زندگی با یه مرد جوون رو دارن……….
دوستان عزیز به نظر من در زندگی مشترک تنها پول نمیتونه تعیین کننده خوشبختی ادمها باشه
اونی که گفته عشق را نمیشه با پول خرید،حتما به اندازه کافی پول نداشته…همین