شوهر من مرد خوبی است اما مطمئن نیستم عاشق او باشم

1 ستاره2 ستاره3 ستاره4 ستاره5 ستاره (2 امتیاز, میانگین: 2٫50 از 5)
Loading...

مطالب مرتبط

43 دیدگاه

  1. امید says:
    text for dislike(1) text for like(7)

    همسر عزیزم!
    برای همه وقت هایی که مرا به خنده واداشتی
    برای همه وقت هایی که به حرف هایم گوش کردی
    برای همه وقت هایی که به من شهامت و جرأت دادی
    برای همه وقت هایی که با من شریک شدی
    برای همه وقت هایی که با من به گردش آمدی
    برای همه وقت هایی که خواستی در کنارم باشی
    برای همه وقت هایی که به من اعتماد کردی
    برای همه وقت هایی که مرا تحسین کردی
    برای همه وقت هایی که باعث راحتی و آسایش من هستی
    برای همه وقت هایی که گفتی “دوستت دارم”
    برای همه وقت هایی که در فکر من بودی
    برای همه وقت هایی که برایم شادی آوردی
    برای همه وقت هایی که به تو احتیاج داشتم و تو با من بودی
    برای همه وقت هایی که دلتنگم بودی
    برای همه وقت هایی که به من دلداری دادی
    برای همه وقت هایی که در چشمانم نگریستی و صدای قلبم را شنیدی
    به خاطرهمه این ها از تو ممنونم .

  2. سحر says:
    text for dislike(1) text for like(7)

    امروز بعد از کلی مشاوره خودم به مطب متخصص ارولوژی رفتم و ایشان برای همسرم سه جور دارو تجویز کرد و من هم برای راهنمایی بیشتر باید پیش یه مشاور که تخصص در امور سکس و زناشوئی دارد بروم تا حالا نمی دانستم که خودم هم در این مسائل مشکل دارم و تازه فهمیدم که من هم یه طرف قضیه بودم و همش با خجالت به قضیه نگاه میکردم. خیلی از کتابها و مقالات در مورد این مسائل حرفی به میان نیاورده اند. احساس میکنم امیدم به زندگی بیشتر شده و امیدوارم همسرم هم در راه درمان با من همکاری کنه چون دوست ندارم زندگی که با زحمت به دست آوردم و همچنین عشق او را از دست بدهم.

  3. مری says:
    text for dislike(0) text for like(2)

    بسمه تعالی
    سلام
    باید در این مواقع فکر کنید اگر طرف مقابلتون هم چنین احساسی داشته باشه چه می کنید
    و اینکه مراحل زندگی اول شناخت که بسیار هیجان انگیزه و باعث استحکام زندگی می شه و در این مرحله مردم سعی می کنن شباهت های بین خودشون رو پیدا کنن
    در مرحله بعد که انسان واردش میشه دوره سکون هستش که باید هر دو نفر به راحتی از آن عبور کنند تقریبا در چند سال اول زندگی است.که انسان در این سالها باید برای زندگی تلاش بیشتری کند و خاطرات گذشته را مرور کند
    یک خاطره در یک عروسی بودیم کنار من یک خانم نشسته بود معلوم بود که مجرد نیست و انگار دو تا بچه هم داشت توجه زیادی به عروس و داماد داشت تا در انتهای مراسم که عروس داماد با هم پای کوبی و فیلم های عاشقانه عروس و داماد وانتهای مراسم رسید خانم گفت :انسان هوس می کنه دوباره ازدواج کنه بعد به شوهرش گفت بیا دوباره ازدواج کنیم منم از این نوع مراسم می خوام
    حالا حرف من این است لازمه اول زندگی شور و هیجان است و لازمه ادامه زندگی سکون و نگه داشتن داشته های زندگی است

  4. مجید says:
    text for dislike(0) text for like(0)

    جالب بود…

  5. مینا says:
    text for dislike(0) text for like(0)

    سلام.جالب بود.ناراحت میشم که میبینم زندگیهایی مشابه هم داریم.من عاشق همسرم نبودم.و خیلی ناخاسته این این ازدواج برام پیش اومد.همسرم بی نهایت دوسم داره .حتی راضیه دوس پسر داشته باشم ولی ازش جدا نشم.منم نمیخام جداشم.ولی ب هیچ وجه نمیتونه تحریکم کنه.احساس عشق بهش ندارم.البته ما هنوز دوران عقد هستیم. نمیدونم جیکار کنم.فقط میدونم زندگیمو تباه میکنم. ولی بخاطر موقعیت اجتماعی خانواده هامون مجبورم تظاهر به خوشبختی کنم.
    من کس خای توو زندگیم نبوده که بگم بخاطر اون شخص سردم. فقط از لحاظ ظاهری همسرم ایده ال نیس. دوس داشتم همسرم زمخت و خشن تند و عبوسباشه.ولی این برعکسه. مهربون و نازک نارنجی .چیکااااااااااااااااااااار کنم خداااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا

  6. هلیا says:
    text for dislike(0) text for like(1)

    منم عقد کردم و از اول ازدواجمون به همسرم میلی نداشتمو چار استرس بودم.من به همسرم علاقه دارم.اونم منو دوست داره یشتر اوقاتکه پیش هم هستیم امابرخلاف زوجای تازه عقد کرده شورو هیجانمون خیلی تو رابطه کمه و خیلی وقتا شده کنار هم.میخواییم.ولی باهم رابطه نداریم.من خیلی میتزسم که بعد از ازدواج.هم وضع به همین منوال باشه نا گفته نمونه همسرم دچار اختلال خواب شده و خیلی تنت فشار کارای راه انداختن عروسیه و همش فکرش درگیره 

  7. t says:
    text for dislike(0) text for like(0)

    قلبم میگیره. اصن به فکر ازدوا نیستم وقتی این مطالب رو میخونم. الان دیگه زندگی ها کلا مقایسه شده. یا جن…سی. نگاه به زندگی تعریف دیگه ای گرفته. گاهی اون قدر اوایل ازدواج عاشق و معشوق میشیم که بعد ها اگر کمی از اون برداشته باشیم فکر می کنیم دیگه اون شو هیجان اولیه نیست دیگه عاشق نیستیم!.
    نمیدونم؛ انصافا زندگی کردن توو این دوره زمونه ای که مشاوره خیلی خوب شده راه درست ارتباط بهتره شده اما زندگی کردن توش سخت! چقدر میشه تحمل کرد!.

    شاید تصمیم برای ازدواح نداشته باشم برای مدت ها وقتای این طور مسائل رو می بینم. وقتی می بینم علاوه بر تعهد خیلی فاکتورهای دیکگه ای که توو وجودت نیست و نیاز هم نیست که حتما داشته باشیش رو باید!! داشته باشی تا زندگیت خراب نشه! ادم رو به چاه ای می بره که دیگه چه چیزی نیازه برای یه زندکگی ساده!! ولی در عین حال کمی عاشقونه و مهربانانه!. وفاداری؟ حس آرامش دادن؟ تفریح کردن؟ چی؟

    مردم دوست دارن تجربه های جدیدی و احساس کنن و این بزرگ ترین مشکل توو زندگیه. مقایسه یه زندگی با دوستان طلاق گرفته به هیچ وجه درست نیست. شور و هیجان گاذب همیشه وجود داره و بعد حس پشیمونی!

    خداااااا چی میشه آخرش؟

  8. بهاروند says:
    text for dislike(0) text for like(0)

    از اولین روزی که همسرم رادیدم تاالان که دوسال از ازدواجمان گذشته است هنوز عاشق همسرم نشده ام وهمین مرا آزار میدهد درحالی که شوهرم ویژگی های خوب زیاد دارد.دیوانه شدم بخدا بین ما علاقه نیست ومجبور به ادامه هستیم ومجبورم خودم را عاشق جا بزنم در حالی که خدا میداند نیستم.

  9. گمشده says:
    text for dislike(0) text for like(0)

    موضوع اینه که آقایون تو خونه خیلی بی ریختن.یه شلوار گشااااد لری و کردی بسیاااار زشت….میخوان زن با لباس زیر بیاد عشوه بریزه واسه یه شلوار کردی پوش….فکر میکنن خیلی جذابن تو اون شلوار!!!

  10. گمشده says:
    text for dislike(0) text for like(0)

    یه عیبی هم ببینیم قبول نمیکنن که!هیچی بلد نیستن فقط ادعااااا….میگیم عزیزم عشقم فلان جات اینطوره..بیشتر مواظب خودت باش..میگه نه درسته تازه کلی هم بهش مینازه فکر میکنه هوس برانگیزه…. فقط اگه ما یه جاییمون یکم لاغر بشه نگاه تحقیر آمیز رو حتما دارن.

دیدگاه خود را بنویسید: (توجه: برای درج بک لینک و تبلیغات با آی دی kamranzxc در تلگرام تماس بگیرید)

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *