چطور بعد از دروغ ، رابطه را بازسازی کنیم

قدم اول:
دست از دروغ گفتن بردارید. دلیل اینکه الان گرفتار این وضعیت شدهاید دروغی است که در گذشته گفتهاید. وقتی از همسرتان خواستهاید که شما را ببخشد، بدترین کاری که میتوانید بکنید این است که به دروغ گفتنتان ادامه دهید. دروغ گفتن، پنهان کردن حقیقت یا پیچاندن آن کمکی به اصلاح رابطه نمیکند، حتی ممکن است اوضاع را از اینی که هست بدتر کند. تنها راهی که میتوانید به همسرتان نشان دهید واقعاً پشیمان هستید و میخواهید رابطهتان درست شود این است که از این به بعد صداقت کامل داشته باشید.
قدم دوم:
تصمیم بگیرید چه تغییراتی باید در رابطه ایجاد شود. باید بفهمید اشکال کار کجا بوده است و برای مطمئن شدن از اینکه این اتفاقها دیگر در آینده تکرار نمیشود چه کارهایی میتوان انجام داد. بعنوان مثال، آیا دروغ بخاطر نبود ارتباط خوب در رابطه و نداشتن آزادی بین حرفهایتان گفته شده است؟ قبل از ایجاد دوباره اعتماد در رابطه این چیزها باید مشخص شود.
قدم سوم:
به تمام سوالات همسرتان پاسخ دهید. وقتی درمورد دروغتان چند سوال از شما میپرسد، برای این است که خود را با سرعت آن موقعیت هماهنگ کند. اگر واقعاً میخواهید همه چیز درست شود باید خودتان را در اختیار او بگذارید. باید آسیبی که به او زدهاید را درک کرده و با این اطلاعات اضافی که در اختیار او میگذارید، کمی از دغدغههای او را کم کنید.
قدم چهارم:
حالت تدافعی نداشته باشید. هیچوقت سعی نکنید تقصیر را از گردنتان باز کرده و گناهتان را گردن نگیرید. بهترین کاری که میتوانید بکنید این است که مسئولیت اشتباهتان را به طور کامل بپذیرید. در این زمان باید پشیمان، مهربان و فروتن باشید.
نکات و هشدارها
زمان بدهید. التیام یافتن قلب شکسته زمان میبرد، درست مثل زخمهای جسمی…
لزوما کسی که اشنایی ودوستی داشته پخته نیست وکسی که نداشته خام! خیلی وقتا مطالعه کار روابط اجتماعی بدوندوستبودنو رابطه داشتن فرد روپخته میکنه وهستندکساییکه کلی همدوست داشتن اماپختگی ازدواجو ندارن درمورده اقایونم به نظرم همینه خوبه که جنس مخالف و رفتاراشون و حتی بدنشونو بشناسن اما نه اینکه رابطه داشتن و این رابطه منجر به پختگی میشه که این اشتباهه. گاهی تبدیل به هوس و خوشگذرونی و تنوع میشه نه شناخت طرف مقابل .
پس به نظر من بالا بردن اطلاعات و شناخت خود بهترین راه برای پختگی بعد از ازدواجه . البته این نظره منه ….
سلام آخه من از کجا بهمم که راست می گه می گه قول میدم اما تا الان بارها دعوامون شده سر این مسئله که مشکل ما سیگار کشیدنش ست من روز اول گفتم که متنفرم جند باری هم لو رف اما اینقد پورو سفت وایستاد و گفت تو به من اعتماد نداری و با من دعوا کرد و حتی دفعه آخر جون پدر و مادر و من قسم خورد اما زمانی که با مادرش صحبت کردم که را خواستگاری می خواستن بیان مامانش گف من نمی تونم دروغ بگم بله می شه اما قول داده که نکشه من خیلی عصبانی شدم که دورغ بهم گفته وقتی ازش سوال کردم که چرا دروغ گفتی گفت آخه سر دو راهی گیر کرده بودم – ۱ – تو بدت میومد میگفتم میرفتی و ۲ اینکه نمی تونستم ترک کنم خیلی کار سختیه بعد که بهش گفتم فکراتو بکن و عاقلانه تصمیم بگیر تا دوشنبه جواب بده به من اسمس داده که تا دوشنبه فکراتو بکن اگه اعتماد داری بسم اله اگه نداری خداحافظ
این حرف یعنی چی ؟ به نظر شما من باید چیکا کنم؟ لطفا جواب را برای من ایمیل کنید متشکرم.
راستش من انقد از طرف مقابلم دروغ شنیدم اگه وسط رورز بهم بگه الان روزه من باورم نمیشه!!!!!!!
کاش بگید بعد از گفتن حقیقت چه طور رابطه رو بازسازی کنیم؟!
ترجیح میدم چیزی از همسرم ندونم چون دونستنش بی ا عتماد همینطور شکاکم میکنه چون جنبه ندارم اینجوری راحترم
slm,agha shahin vaghean ,darket mikonam man ba ye pesari dus budam migof asheghetam hame jure bahash budam AZ Oun khoshkeltar tahsilatam Behtar va har bar Harf nemidamam khodesho be abo atish mizad vaaaaay chef had Sade budam hamisham ye khanum mizahememun bun bud,mikhast agha konim ke yeruz davam shod shahid bad ana fahmidsm shabo ya turuz ba hamun dokhtare bude ,bad miad mige asheghetam .kash man Mese Oun budam hatta ba cheshamsm khyanat nakardam kash kesi halamo dark mikard allanan ke gozashte mige na man be to khyanat nakardam ba hezar at ghasam ghoraaaan hhhhhh
سلام من به یکی از دوستان نزدیکم یک دروغ راجب اتمام رابطه با دوست پسرم گفتم و بخاطر این که اون و خاطراتش رو در ذهنم بکشم به اون گفتم که تصادف کرده و حالش بده و شاید بمیره ولی اون واقعیت رو فهمید و منو بلاک کرده و جوابم رو نمیده هم دانشگاهیمه و مدام باهاش چشم تو چشم میشم چطوری میشه منو ببخشه ؟
سلام دوستان
همسر من انسان بسیار فداکار و وفاداری هست اما به دلایلی بسیار از دور بودن من از خانواده میترسه .در سفر دو روزه ام به کیش مدام در تماس بود و اجازه نمیداد از هتل خارج شوم .منم چون با یکی از دوستانم بودم نمیتونستم تنها بزارم بره گردش .ناچار بدون اینکه بهش بگم رفتم موقعی که برگشتم دیگه جواب پیام ها مو نمیداد و کلی ازم ناراحت بود نمیدونم چطور براش توضیح بدم اصلا متوجه حرفهای من نمیشه لطفا راهنمایی کنید
سلام.من ۱۵سالمه.سه ساله با یه پسر دوستموخیلی هم دوستش دارم دوسال پیش یه اتفاقی افتادومنم سره هیچی الکی به جونش قسم خوردم که راست میگم واونم بعدها فهمیدکه دروغ گفته بودمو ازم کلی ناراحت شده بود یه جورایی دیگه به حرفام اعتماد نداشت بعدچندوقت دوباره اعتمادش برگشت تا چندوقت پیش که باهم قهربودیمو منم تونبودش یه کانال زده بودمو توش دردودلامو میزاشتم تا یه ماه بعدش که باهم اشتی کردیم من روزای اول بعدجوردرگیرش بودمو اصلا نمیدونستم چیا باید بهش بگم که دوباره سره یه چیز کوچولو باهام سردشدوروز بعدش دوباره اشتی کردو منم کانالو بهش گفتم که پنهون کاری نکرده باشم بهش گفتم یه کانال دخترونه زدموتوش پست میذارم لینک کانالو ازم گرفتو اومد توکانال بعدازم خواست ادمینش کنم منم ادمینش کردم اومدو دید که ده تا از ممبرام پسرن وکلی ناراحت شد که منکه گفته بودم دخترونه چراتوش پسر هست از شانس خرم منم اون روز ای دیه خودمو واسه تبادل گذاشته بودم توکانالم خلاصه کلی ازم دلخورشدودیگه به کل بهم اعتمادش از بین رفت ومنم کلی ازش خواستم ببخشه اما قبول نکرد گفتم چایی که سرد بشه نمیشه گرمش کرد گرمم بشه دیگه مثل قبل نمیشه الانم گفته تفاهم نداریمو گذاشته رفته چیکارکنم منو ببخشه و برگرده؟توروخدا کمکم کنید؟
یچی بگم؟عشق خرررررررره.بزارین طرف مقابل بره گمشه هرغلطی بلانسبت شماها میخاد بکنه.اگه آدم باشه مث آدم رفتار میکنه. خودم ب این نتیجه رسیدم