روابط عاشقانه : مشکلات و راهکارها

این نوسانات در رضایت از رابطه تحت تاثیر عوامل مختلفی ایجاد می شوند که از آن جمله می توان به میزان خستگی فرد، مهارت های ارتباطی، قابلیت حل مشکل، کنترل استرس، توانایی فرد در برخورد با فشارهای خارجی مثل فشارهای کاری، خانوادگی و مالی و رویاها، اهداف و انتظارات خود فرد برای زندگی و رابطه اش اشاره کرد.
مشکلات اصلی در روابط
وقتی در روابط مشکل ایجاد می شود، این مشکل می تواند دلایل مختلفی داشته باشد که به مشکلات هر دو طرف و مشکلات مربوط به تعاملات بین دو طرف در رابطه مرتبط است. مشکلات فردی که در رابطه استرس ایجاد می کند معمولاً به خاطر نیازهای فردی طرفین که برآورده نشده است، پدید می آید. این نیازهای برآورده نشده
معمولاً به خاطر الگوهای ارتباطی ناکارآمد بین روابط ایجاد می شود. این روابط ناکارآمد شامل ناتوانی در ارتباط موثر، فقدان حمایت از طرف مقابل، ضعف در حل مشکلات، فقدان زمان و نبود تجربیات لذت بخش و مثبت در کنار هم می شود.
ارتباط ضعیف
ضعف ارتباط معمولاً در همه روابط مشکل دار به چشم می خورد. نحوه صحبت کردن (یا نکردن) دو طرف با همدیگر می تواند ناراحتی و تنش زیادی ایجاد کند. در بررسی مشکلات متداول در نحوه ارتباط، الگوهای ناکارآمد زیر شناخته شده اند:
· امتناع از ارتباط تحمیلی. این زمانی است که یک طرف بک ارتباطی تجاوزگرایانه، مدعی موابانه یا تحمیل گرایانه را پیش می گیرد و طرف مقابل در پاسخ از ایجاد ارتباط سر باز می زند.
· احساسات منفی و برچسب زدن. این زمانی است که فرد از احساسات منفی مثل عصبانیت و ناراحتی در برخورد با طرف مقابل خود استفاده می کند. برچسب زدن زمانی اتفاق می افتد که شما برای توصیف طرف مقابل خود از الفاظ کلی گرایانه استفاده می کنید—مثل “تنبل”، “احمق” یا “آزار دهنده”.
· بطلان احساسی و گوش دادن غیرموثر. این زمانی اتفاق می افتد که فرد از زبان بدن و فیدبک کلامی مناسب برای ابراز نگرانی و درک خود استفاده نمی کند.
ضعف در حل مشکلات
حل مشکل یک مهارت بسیار مهم و لازم برای طرح راه حل های موثر برای مشکلاتی است که روزانه در رابطه با آن برخورد می کنید. این مشکلات عبارتند از: تنظیم برنامه های هر روزه برای انجام کارها، پرداخت قبض ها، تنظیم فعالیت های اجتماعی و کارهای خارج از خانه، و تنظیم زمان برای وقت گذاشتن برای همدیگر. مشکلات متداولی که در تلاش برای حل مشکل با آن روبه رو می شوید عبارتند از:
· ناتوانی در تشخیص مشکل اصلی. گاهی اوقات نمی توانیم بفهمیم مشکل اصلی از کجاست. مثلاً ممکن است در رابطه گاهی تصور کنیم که طرف مقابلمان دیگر چندان به ما راغب نیست یا دیگر دوستمان ندارد، درحالیکه مشکل اصلی این نیست. مشکل می تواند خستگی او باشد یااینکه وقت کافی کنار هم نگذرانده ایم.
· فکر نکردن کامل به همه راه حل های ممکن قبل از انتخاب یک راه حل. گاهی اوقات قبل از اینکه خوب به همه انتخاب هایی که روبه رویمان است فکر کنیم، سریع به نتیجه گیری می رسیم. در روابط گاهی یکی از طرفین تصور می کند که برای حل مشکل گذراندن یک تعطیلات کنار هم یا ایجاد چند تغییر جزئی در برنامه روزانه کافی باشد. مثل این می ماند که ما معمولاً دنبال راه هایی هستیم تا پول بیشتری در بیاوریم به جای اینکه انتخاب های پرهزینه زندگی را کمتر کنیم.
· صحبت نکردن یا مشورت نکردن با طرف مقابل در انتخاب، اجرا و بازنگری. گاهی اوقات بدون اینکه با طرف مقابلمان مشورت کنیم سعی در حل مشکل رابطه می کنیم و این فرصت را از او می گیریم که در آن فرایند شرکت داشته باشد و گاهی اوقات هم وقتی کارها درست پیش نمی رود به جای اینکه در کنار هم برای حل آن تلاش کنیم، همدیگر را مقصر می کنیم.
فقدان حمایت از جانب طرف مقابل
برای ادامه یافتن یک رابطه و شکوفا شدن آن هر دو طرف باید احساس کنند که از جانب طرف مقابل خود به اندازه کافی حمایت می شوند. برآورده شدن این نیازها در کنار انتظارات واقعگرایانه هر طرف درمورد توانایی طرف مقابل در برآورده کردن نیازهای او، جو بسیار خوبی در رابطه ایجاد خواهد کرد که نیاز به مورد حمایت قرار گرفتن در هر دو طرف برآورده خواهد شد.
مشکلات معمول در این مورد عبارتند از:
· داشتن انتظارات غیرواقعگرایانه درمورد نیازهای خود. خیلی مهم است که در تعیین نیازهای خود در رابطه با حمایت طرف مقابل کمی واقعگرایانه فکر کنید. تکیه کردن روی طرف مقابل برای برآوردن نیاز شما به مورد حمایت قرار گرفتن کمی غیرواقعگرایانه است و فشار زیادی روی طرفتان ایجاد می کند.
· داشتن خواسته های غیرواقعگرایانه از طرف مقابل. گاهی اوقات وقتی یک طرف خواسته های غیرمنظقی از طرف خود دارد و انسانیت طرف مقابل خود را ندیده میگیرد، روابط دچار مشکل می شوند. باید بدانید که طرفتان هم مثل شما یک انسان است و اشتباه می کند، خسته میشود و او هم نیازهای خاص خود را دارد.
نداشتن زمان و تجربیات لذت بخش کنار همدیگر
نگذراندن وقت کافی و نداشتن تجربیات شاد و لذت بخش کنار همدیگر مشکلی است که در خیلی از نارضایتی ها از روابط به چشم می خورد. در این وضعیت مشکلات زیر معمولاً اتفاق می افتد:
· نگذراندن وقت کافی. زوج ها معمولاً از قبل برنامه نمی ریزند تا مطمئن شوند که وقت کافی کنار هم می گذرانند. زمان هایی را هم که کنار هم تنها هستند معمولاً آنقدر خسته و بیحوصله هستند که هیچوقت استفاده مفید از آن نمی برند.
· فقدان تجربیات لذت بخش کنار همدیگر. یکی دیگر از مشکلات در روابط زمانی است که دو طرف علایق یکسانی ندارند که با انجام آن بتوانند تجربیات لذت بخشی از کنار هم بودن داشته باشند.
تقویت رابطه (چند نکته برای شروع)
کارهای زیادی هست که می توانید برای شروع بهبود بخشیدن به رابطه تان انجام دهید. ایجاد تغییر در نحوه برخورد و گذراندن زمان بین خود و طرف مقابلتان و تقویت مهارت های ارتباطی و حل مشکل می تواند تغییرات شگرفی در رابطه تان ایجاد کند و رضایت هر دو شما را از رابطه بالا ببرد.
تقویت ارتباط
گفتگو و ارتباط پایه داشتن یک رابطه خوب است. در زیر به چند استراتژی و اصول پایه برای شروع کار اشاره می کنیم:
· وقتی می خواهید با هم صحبت کنید هر چیزی که حواستان را پرت کند، از بین ببرید. تلویزیون یا ضبط را خاموش کنید. اگر آن زمان برای صحبت کردن و بحث کردن درمورد یک موضوع خاص به نظرتان مناسب نیست، حتماً از طرفتان بخواهید که زمان دیگری را برای این کار تنظیم کنید.
· وقتی طرفتان مشغول صحبت است، حرف نزنید. همیشه صبر کنید تا طرفتان صحبتش تمام شود و بعد اگر مطمئن نبودید که حرفهای او را کاملاً متوجه شده باشید، چیزهایی که شنیده اید را برایش خلاصه کنید تا قبل از اینکه بخواهید پاسخش را بدهید مطمئن شوید که حرفهایش را درست متوجه شده اید.
· طرفتان را مقصر نکنید و به او برچسب نزنید. صفاتی مثل تنبل، بی تفاوت و امثال این را به طرفتان نسبت ندهید درعوض سعی کنید رفتار مشکل ساز را پیدا کنید. با مقصر کردن طرف مقابل به هیچ نتیجه مثبتی دست پیدا نمیکنید.
· به طرفتان روحیه دهید و از لغات دلگرم کننده استفاده کنید. همیشه به دنبال راه های مثبت برای حرف زدن و بحث کردن با طرفتان باید و سعی کنید حرفهایتان را طوری به زبان بیاورید که در عین صداقت روحیه طرفتان را تقویت کند و به جای ناراحت کردن او، به او دلگرمی دهد.
حل مشکل: طرح راه حل های موثر
حل مشکل مهارتی است که بااینکه به نظر ساده می رسد اما یادگیری آن بسیار دشوار است و در برخورد با مشکل، اجرای آن حتی دشوارتر هم خواهد بود. در زیر به نکات مفیدی برای یادگیری این مهارت و اجرای آن در مشکلات اشاره می کنیم.
· مشکلات بزرگ را به چند مشکل کوچکتر تقسیم کنید و هر زمان فقط یکی از آنها را حل کنید. برخی از مشکلات به نظر غیرممکن می رسد چون بسیار سخت و طاقت فرسا هستند. در این مورد باید آن مشکل بزرکآن مشکآن مشکل بزرگ را به چند مشکل کوچک تر تقسیم کنید و هر بار یکی از آن مشکلات را حل کنید.
· قبل از انتخاب یک راه حل، به همه راه حل های ممکن فکر کنید. گاهی اوقات غیرعادی ترین راه حل بهترین و مفیدترین راه حل است یا بعدها به دردتان خواهد خورد.
· طرفتان را هم در اینکار شرکت دهید و در کنار هم برای حل مشکل تلاش کنید. برای حل مشکلات رابطه هر دو طرف رابطه باید درگیر شوند تا به یک میزان احساس مسئولیت کنند. حتماً در این موارد نظر طرف مقابلتان را هم جویا شوید.
· مثبت گرا باشید و سعی کنید از هر اتفاق درس بگیرید. اگر اوضاع آنطور که می خواهید پیش نمی رود، سعی نکنید فقط به نکات منفی جریان نگاه کنید، روی نقاط مثبت آن هم تمرکز کنید. ببینید کجای جریان خوب پیش رفته است؟ کدام جنبه از رابطه موفق بوده است؟ شما و طرف مقابلتان چه کارهایی را به خوبی کنار هم انجام می دهید؟ و …
تقویت حمایت طرف مقابل
بالا بردن حمایت طرف مقابل نیاز به مهارت ها و انرژی زیادی دارد. در این مورد هم نکات زیر بسیار برایتان مفید خواهد بود.
· وقت بگذارید و فکر کنید که نیازهای شما برای مورد حمایت قرار گرفتن چه چیزهایی است. ببینید طرف مقابلتان برای کمک به برآوردن این نیاز شما چه می تواند بکند. یادتان باشد انتظارات و نیازهایتان باید واقعگایانه و منطقی باشد.
· رک و واضح با طرفتان درمورد نیازها و انتظاراتتان صحبت کنید. وقتی میدانید که چه میخواهید باید بتوانید آنرا واضح و روشن با طرف مقابتان مطرح کنید و مطمئن شوید که و حتماً درست متوجه منظور شما شده است.
· صبور و باگذشت باشید چون انسانها کامل نیستند. یادتان باشد که طرفتان کامل نیست و ممکن است به دلایل مختلف اشتباهاتی از او سر بزند. شما هم باگذشت و صبور باشید و انتظار زیاد از حد از او نداشته باشید. در این صورت است که وقتی همه چیز خوب پیش برود بسیار خوشحال و متعجب خواهید شد.
گذراندن وقت بیشتر کنار هم و کسب تجربیات لذت بخش
گذراندن وقت کنار هم و داشتن تجربیات مشترک چیزی است که شما و طرف مقابلتان باهم می توانید روی آن کار کنید. توصیه های زیر می تواند برایتان مفید باشد.
· برای دیدن هم به طور منظم برنامه بگذارید. از قبل برای گذراندن وقت کنار همدیگر برنامه بریزید و زمانهایی را انتخاب کنید که هیچکدامتان خسته نباشد و بتوایند زمان مفیدی را کنار هم بگذرانید و از باهم بودن لذت ببرید.
· برای به دست آوردن تجربیات لذت بخش در کنار هم، فعالیت هایی را انتخاب کنید که هر دو از انجام آن لذت می برید. این فعالیت ها را به طور منظم در کنار هم انجام دهید و درک خود را از آن بخش از فعالیت که طرفتان بیشتر از آن لذت میبرد بیشتر کنید. اگر فعالیت های زیادی نیست که هر دو از آن لذت ببرید، سعی کنید لیستی از فعالیت هایی تهیه کنید که می توانید انجام آن را در کنار هم امتحان کنید. یکی یکی آن فعالیت ها را امتحان کنید و ببینید از کدامیک هر دو
شما لذت می برید.
بنظر شما چطور میشه الگوهای روانی و ذهنی که سمانه بهش اشاره کرده درذهن ایجاد کرد؟
نیوشا ی عزیز متوجه نشدم چرا موفق به پاسخ دادن به ایمیل من نشدی؟shah_exex@yahoo.com
توضیحی در مورد الگوهای ذهنی :
همه چیز از دوران بچگی شروع شده وقتی همه ما خیلی کوچیک بودیم شاید ۳ یا ۴ ساله ما بودیم ، با یک موجود بسیار حساس و فوق العاده باهوش…
یک موجود با هوش که هوشمندی اون الان باعث دردسر خیلی از ما و خوشبختی خیلی از ماها شده یک موجود فوق العاده راز آلود و اعجازگونه به اسم ” کودک درون”یا “ضمیر ناخودآگاه”
اگه تو یک خانواده در هم و برهم و به هم ریخته بزرگ شده باشید کودک درون شما همه چیز را با دقت ثبت و ضبط می کنه و بر اساس این مشاهدات در مورد بقیه زندگی تصمیم میگرد که چگونه رفتار کند چگونه جلب محبت کند ، و چگونه زندگی کند .
ضمیر ناخودآگاه سیستمی بسیار پیچیده و حساس دارد که می تواند در هر ثانیه ۱۰۰۰۰۰ فرمان می دهد باید یاد بگیریم که خواسته ها را از خود آگاه به نا خودآگاه منتقل کنیم .
در صورتی که در کودکی اعتماد به نفس چندانی از خانواده خود دریافت نکرده اید سعی کنید باورهای ذهنی خود را تغییر دهید . باورهایی که در کودکی به شما تلقین شده است قدرت فوق العاده ای دارد ، چرا که با گذشت زمان وارد ضمیر ناخودآگاه شما شده و در رفتارهای شما نمود پیدا می کند .
برای تغییر افکار و الگوهای منفی که از کودکی در ذهن جای گرفته باشد اراده و قدرت زیادی لازم است مانند تراشیدن خرچنگهای مرده بر روی بدنه های کشتی که به راحتی جدا نمی شود.
افرادی که در زندگی با آنها ملاقات می کنید ، اتفاقاتی که در زندگی برای شما رخ می دهد ، طرز رفتار دیگران با شما ، همگی ناشی از برنامه ریزی احساسی شما در دوران کودکی است ، شامل مجموعه ای از تصمیمات و باورهایی که در کودکی درباره خود ، دیگران و دنیای اطرافتان به طور عموم داشتید و هر روز بر اساس آنها تصمیماتی را راجع به خود ، مردم و زندگیتان می گیرید مانند برنامه ریزی یک کامپیوتر با اطلاعات پایه ای ذهن شما نیز با باورهایتان برنامه ریزی می شود و این برنامه ریزی تعیین می کند که باقی مانده عمرتان را چگونه بیاندیشید و چگونه رفتار کنید
چنانچه در محیطی رشد یافته باشید که همواره مورد تحقیر و سرزنش اطرافیان قرار گرفته اید نا خواسته این باور در شما شکل می گیرد که این رفتارهای مخرب عشق است و شما در آن سنین خردسالی الگوی دیگری به جز آنها ندارید و ناخواسته حداقل سهم خود را از عشق دریافت می کنید که برای شما یک حداکثر می شود . به مرور زمان که رشد یافته و بزرگتر می شوید ضمیر خود آگاه شما معنای محبت و عشق را می فهمد ولی ضمیر ناخودآگاه شما این تفاوت را درک نمی کند و هنوز باور دارد که عشق تحقیر و توهین است ، چنانچه برای شناسایی و رفع الگوهای ذهنی منفی اقدامی صورت نگیرد به طرز بسیار ظریفانه و مایوس کننده ای افرادی را در زندگی به سوی خود جذب می کنید که این احساس را در شما به وجود می آورند ، افرادی که در آغاز برای شما بسیار دوست داشتنی و جذاب هستند ولی در نهایت ضمیر خود آگاه شما با توجه به آموخته هایتان در دنیای ایده آل وی را پس می زند ولی این الگو تکرار می شود و فقط شخصیتهای داستانی این تراژدی غم انگیز تغییر می کند ولی در نهایت علت نا کامی در روابط همان الگوهای نا سالم در دوران کودکی است .
قسمت اعظم این برنامه ریزی زمانی در شما رخ داده که خیلی کوچک بودید ، طبق تخمین روانشناسان از زمان تولد تا سن ۵ سالگی ۵۰% از برنامه ریزی احساسیتان ، بین ۵ تا ۸ سالگی ۳۰%، و بین ۸ تا ۱۸ سالگی ۱۵% برنامه ریزی احساسی خود را دریافت می کنید و ۵% باقی مانده مربوط به ذهن خودآگاه شما می باشد ، خبر خوب اینجاست که شما می توانید با استفاده از ۵% باقی مانده برنامه ها و باورهای قبلی خود را درک و الگوهای منفی و نامناسب را تغییر دهید .