روابط عاشقانه: چطور دست از جاسوس بازی برداریم و اعتماد کنیم؟

فیلم های جاسوسی مثل جیمز باند کشف حقیقت پشت یک راز را بسیار جالب و حتی دارای جازبه جنسی نشان می دهند.
آنها از این گوشه به آن گوشه می خزند، به مکالمات گوش می کنند، کامپیوترها را هک می کنند و همه اینکارها را در کمال ملایمت و زیبایی انجام می دهند.
در روابط عاشقانه زندگی واقعی، جاسوسی کردن به هیچ وجه ملایم، مودبانه و زیبا نیست. اگر شما هم در وضعیتی هستید که نمی توانید به طرف مقابلتان اعتماد کنید و به همین خاطر جاسوسی او را می کنید تا بفهمید واقعاً اوضاع از چه قرار است، مطمئناً احساساتی نظیر ملایمت را نخواهید داشت.
با اینکه ممکن است بتوانید با جاسوسی کردن از طریق باز کردن ایمیل های خصوصی طرفتان، چک کردن گوشی همراه او، یا حتی دنبال کردنش حقایق را کشف کنید، اما هیچکدام از این روش ها به شما برای اعتماد کردن دوباره و ایجاد صمیمیت کمکی نمی کند.
برخی افراد تا زمانی که حس جاسوسی به آنها دست ندهد، فکر نمی کنند که در یک رابطه عاشقانه گرفتار شده اند.
احتمالاً برای چک کردن مداوم او دلایل منطقی کافی برای خود دارید. یا شاید هم قبلاً دروغ هایش را کشف کرده باشید. همچنین ممکن است قبلاً روابط بسیار دردناکی را تجربه کرده باشید که شما را به زمین و زمان شکاک کرده باشد. هرچقدر هم که طرفتان صادق به نظر برسد، نمی توانید بدون چک کردن وی، حرف های او را باور کنید.
هرکدام از این داستان ها ممکن است در زندگی شما اتفاق افتاده باشد. قابل درک است که برای آنچه می شنوید دنبال نوعی سند و مدرک باشید. اما هیچکدام از این دلایل به ظاهر خوب و منطقی، برای جاسوسی کردن صحیح نیستند. اگر قصدتان لذت بردن از یک رابطه نزدیک و صمیمانه و سرشار از اعتماد است، جاسوسی شما دقیقاً کاری است که مسیر رابطه تان را به بیراهه می برد.
جاسوسی نه فقط اعتماد طرف مقابلتان به شما رااز بین می برد، بلکه اعتماد شما نسبت به او را نیز متلاشی می کند.
و در آخر ممکن است کشف کنید که همه شک و تردیدهایتان درست بوده اما دیگر قادر نخواهید بود آن رابطه نزدیکی که قبلاً با طرفتان داشتید را برگردانید.
داستان های ساختگی خود را زیر سوال ببرید.
اگر می خواهید جیمزباند بازی کنید، اینکار را در ذهن خودتان انجام دهید. مثلاً فرض کنید که همسرتان گفته به خاطر اینکه کارش طول می کشد شب دیر به خانه برمی گردد. ممکن است قبلاً هم یکبار مچش را برای خیانت گرفته باشید و الان فکر می کنید که این بهانه اش هم مشکوک به نظر می رسد. قبل ازاینکه درمورد همسرتان شروع به داستان سرایی در ذهنتان کنید که لابد با یکی از همکارانش رابطه دارد، لحظه ای مکث کنید و این داستان را در ذهنتان زیر سوال ببرید.
از خودتان بپرسید از درست بودن چه چیزی صد در صد مطمئن هستید. ممکن است بفهمید که شرکتی که همسرتان در آن کار می کند یک پروژه بزرگ را جدیداً شروع کرده است. رابطه شما با همسرتان این اواخر خیلی صمیمانه شده است و به خاطر این به شما زنگ زده بگوید که دیرتر می آید که نگران نشوید.
وقتی داستان ساختگی خود را که بیشتر ریشه در گذشته دارد تا زمان حال، در ذهنتان زیر سوال ببرید، متوجه می شوید که واقعاً هیچ دلیل و مدرکی وجود ندارد که همسرتان بخواهد دوباره به شما خیانت کند. و احتمال اینکه راست گفته باشد خیلی بیشتر است.
اطلاعات بیشتر بگیرید.
اگر بعد از اینکه داستان های ساختگی را در ذهنتان زیر سوال بردید باز هم نگران بودید و شکتان برطرف نشده بود، چند نفس عمیق بکشید.
می توانید از همسرتان اطلاعات بیشتری بخواهید و اینکار را طوری انجام دهید که به اعتمادسازی کمک کند نه از بین بردن آن.
قبل ازاینکه سوالات خود را از همسرتان بپرسید آنها را در ذهنتان مرتب کنید. راهی پیدا کنید که این سوالها شکل بازجویی به خود نگیرد.
مثلاً اگر نامزدتان دیشب با دوستانش بیرون بوده است و وسوسه شده اید که امروز گوشی تلفنش را چک کنید تا ببینید احیاناً مرد دیگری به او زنگ نزده باشد، مکث کنید و یک نفس عمیق بکشید.
در مورد داستانی که برای او ساخته اید فکر کنید و دنبال راهی باشید که از او در مورد بیرون رفتن شب قبلش بپرسید، طوری که حالت تدافعی به خود نگیرد.
هیچ تضمینی نیست که طرف مقابلتان دروغ نگوید و پاسخ سوالات شما را صادقانه بدهد. اما خودتان بهتر می دانید که مسئله حیاتی برای رابطه شما اعتماد است و این با جاسوسی کردن به دست نمی آید.
توصیه ما این است که هوشیارتر باشید و چشمانتان را بیشتر باز کنید. به شواهد و مدارکی که می دانید حقیقت دارند و اطلاعاتی که طرفتان در اختیارتان می گذارد تکیه کنید. به احساستان گوش دهید نه ترس ها و تردیدهایتان. فقط از این راه است که می توانید اعتماد بیشتری ایجاد کنید.
خوب بود ولی راهکار نگفتید یعنی بالاخره اگر شک داشتیم چی کار کنیم ؟
یعنی صبر کنیم و هی خودمونو بخوریم که درست می شه یا نه اگر نشد چی ؟
negin jan feker konam age motmaen shodim ke mozoe doroste, behtare dandono beganim chon barha tekrar khahad shod va chize delpaziri nakhahad boud in tajrobeye mane
درسته. شاید نتونه برای اعتماد دوباره و صمیمیت کمکی کنه، ولی برای اینکه بی دلیل به کسی اعتماد نکنی و یه رابطه رو بیش از حد با کسی که لیاقتش رو نداره ادامه ندی، خیلی هم میتونه مفید باشه.
من ۱ سال به کسی بی دلیل اعتماد کردم که خودش نامزد داره ولی به دلیل اینکه احتمال داشت رابطش با نامزدش به هم بخوره، با من هم رابطش رو ادامه می داد و یه جورایی منو تو آب نمک خوابونده بود.
ولی همین جاسوس بازیا به من کمک کرد و دستش برام رو شد…
البته من هم معتقدم تا اعتماد کامل در یک رابطه وجود نداشته باشه، اون رابطه یک رابطه کامل نخواهد بود. ولی دو طرف باید با رفتارشون، اعتماد متقابل رو در رابطه ایجاد کنن.
“برخی افراد تا زمانی که حس جاسوسی به آنها دست ندهد، فکر نمی کنند که در یک رابطه عاشقانه گرفتار شده اند.” جمله جالبیست اما حس جاسوسی هم وقتی دست میده که طرف با کاراش این شک رو بوجود آورده باشه.
یک داستان واقعی: زن و شوهری در سن ۴۰ سلگیشون مشکلی پیدا میکنن. اونا از ۱۲ سلگی عاشق هم بودن و هر دو در یک محل کار میکردن. روزی شوهر منوجه میشه که این خانم زیاده از حد بخود میرسه, حتی یه دفعه خانم به بهانه معده درد به مهمونی نمیره و از شوهرش مخواد که تنهایی بره, مرد شک میکند و یکبار موبایل همسرشو چک میکند و با sms های عاشقانه یکی از همکاراشون روبرو میشه. مرد به زنش میگه و زن اعتراف میکنه که نسبت به همکارشون احساسات عاطفی دارد و مرد را متهم میکند که مقصر اوست, چون این اواخر بهش توجه نکرده. مرد احساس گناه میکند و از او میخواهد که او را ببخشد. زن میگوید که او را دوست دارد اما بیشتر و بیشتر از مرد فاصله میگیرد. مرد بیشتر و بیشتر افسرده میشود. اما کار از کار گذشته , زن عاشق همکار است.. حتی گاهی شوهرش را به اسم همکارش صدا میزند. مرد با همکار صحبت میکند. همکار و زنش قول میدهن که دیگر باهم رابطه ای نداشته باشن. اما مرد دیگر اعتمادی ندارد, او به جاسوس بازی ادامه میدهد و میفهمد که آنها هنوز قایمکی رابطه دارن. مرد خودکشی میکند, جسدش بعد از دو ماه پیدا میشود. زن با همکارش زندگی میکند و فرزندان زن هم همکار را پذیرفته اند. زن احساس خوشبختی میکند. کسی دلش برای آن مرد نسوخت, انگار او اضافه بود. او باید میمرد تا بقیه با عشق و آرامش بتونن زندگی کنند. ولی آیا این زن میتونه در طولانی مدت همچنان بدون احساس گناه زندگی کند؟؟
رفتار آدما خود گویای همه چیزست.
سلام به همگی. به نظر من در رابطه ای که یکی برای ایجاد اعتماد به دیگری گوشی طرف مقابل رو چک می کنه و از این قبیل کارها انجام میده دیگه هیچ موقع اون رابطه شکل قشنگی به خودش نمیگیره. مخصوصا اگه طرف مقابل پی به این کاراگاه بازی ببرد چون در اون صورت دو نفر روشون به هم باز میشه و اون احترام قبل دیگه بینشون به وجود نمیاد. همیشه باید عیب نمایی کرد نه عیب جویی مخصوصا در زندگی بعد از ازدواج.نباید زندگیه همو تجسس کرد. زندگی که بر مبنای تجسس باشه زندگی نمیشه.
با سلام و تشکر از سایت مردمان،مثل همیشه موضوعی کاملا” مهم اما آدم که کامل میخونه احساس نقص میکنه،ولی بازم متشکرم …
اما میخواستم یه راه حل که به نظرم میرسه رو به دوستانی که نظر دادن بگم فقط باید “عاشق” باشید تا به طور کامل از این جاسوس بازیا به دور باشید …
البته عاشق عقلانی،میونم که کلمه عشق وعقل شاید به نظر مخالف هم باشند،اما میشه یه عشق عقلانی هم داشت،فقط باید تو انتخاب دقت کرد …
به نظر من هر فردی که خودش ریگی به کفش داره یا در ارتباطش صادق نیست اعتماد رو در روابط خودش نداره.موفق باشید.
http://sajjadrahimimadiseh.blogfa.com/Profile
سلام
درسته زمونه زمونه بدلی جاته و اعتماد کردن به افراد تقربآ سخت شده…ولی بازم هستن کسایی که بشه بهشون اعتماد کرد! به شرط اینکه اون طرف، حرکات و رفتارش بر مبنای عادت نباشه! شخصیتی داشته باشه که همیشه طبیعتشو رو میکنه.
به نظر من انسانهایی که بر طبق طبیعت زندگی میکنن نه عادت، میشه بهشون اعتماد کرد و نیازی به جیمزباند بازیم نیست، چون این کارا به غیر از شک و تردید و مشکلات روانی چیز دیگه ای به همراه نداره…
هنگامی که دست روزگار سنگین و شب پر آواز است،زمان عشق ورزیدن و اعتماد است.و چه سبک است دست روزگار،و چه پر آواز است شب،هنگامی که آدمی عشق می ورزد و به همگان اعتماد دارد…
ظاهرا اعتراضها موثر واقع شد و مدیسه دوره خلاصه نویسی دید.