۴ روش برای اینکه بفهمید بعد از خیانت دوباره اعتماد کنید یا خیر

اجازه بدهید صادق باشیم…
هیچ تضمین ۱۰۰ درصدی وجود ندارد که همسرتان دوباره خیانت نکند. هیچ تضمین ۱۰۰ درصدی هم نیست که شما تا آخر با هم بمانید. همچنین، هیچ ضمانتی هم نیست که همسرتان دوباره خیانت کند! همینطور ضمانتی برای برهم خوردن دوباره رابطهتان وجود ندارد.
این واقعیت همه زندگیها و روابط است. پیشبینی آنها تقریباً غیرممکن است.
این احتمال وجود دارد که وقتی عاشق همسرتان شدید و شما دو نفر زندگیتان را شروع کردید، هیچ وقت حدس نمیزدید که بخواهد به شما خیانت کند. شاید نگرانیها و دغدغههای خودتان را داشتهاید اما احتمال اینکه فکر کرده باشید همسرتان خیانت کند بسیار کم است.
بااینحال او اینکار را کرد!
حالا، اگر تصمیم دارید که اعتماد از دست رفته را دوباره بسازید و رابطهتان را ترمیم کنید، ممکن است ذهنتان مملو از ترس شکسته شدن دوباره دلتان و خیانت دوباره همسرتان باشد. این ترسها قابل درک هستند و ممکن است سر راه ساختن دوباره رابطهتان قرار گیرند.
موضوع گیجکنندهای است.
دلتان نمیخواهد دروغ بشنوید و دوباره بخاطر خیانت صدمه ببینید و میدانید که باید محتاط باشید. این احتیاط ممکن است شما را از رفتن به استقبال التیام رابطه و رشد آن که برای نجات رابطهتان مهم است، عقب بکشاند.
به نظر میرسد در عین اینکه یک قدم به جلو برمیدارید، چندین قدم به عقب میروید.
اگر راه قابلاطمینانی بود که میفهمیدید همسرتان واقعاً به شما راست میگوید و واقعاً تغییر کرده است یا نه خیلی خوب بود.
اما هیچ راهی وجود ندارد.
اما، میتوانید عاقل و هوشیار باشید و درعین حال احتیاطی که شما را عقب نگه میدارد را رها کنید. میتوانید به نشانههایی که در همسرتان، خودتان و رابطهتان میبینید خوب دقت کنید چون به شما کمک میکنند بهترین تصمیم را برای آیندهتان بگیرید.
اگر میخواهید بفهمید باید دوباره اعتماد کنید یا نه، به دنبال این ۴ نشانه باشید…
۱#: ارتباط و گفتگو بیشتر از اینکه بسته باشد، باز است.
بعد، به وقتی فکر کنید که هرکدام از شما سرسختانه سر حرف خودتان ایستاده بودید و به نظر میرسید که هیچکدام از شما به حرفهای دیگری گوش نمیکند.
اینها نشانههای باز و بسته بودن گفتگوی بین شماست. خیلی مهم است که ببینید آیا این احساس آزادی و باز بودن گفتگو را در مکالماتتان میبینید یا خیر.
۲#: شفافیت بیشتری وجود دارد.
شفافیت زمانی اتفاق میافتد که طرفی که خیانت کرده است در دسترس کامل همسر خود قرار میگیرد. این یعنی دیگر هیچ رازی پنهان نمیکند. ایمیل، پیامهای تلفنی، هر حساببانکی خصوصی یا هر چیز دیگر او از دسترس همسرش دور نیست.
این نوع دسترسی باید با تمایل کامل خود فرد باشد تا برای ساختن دوباره اعتماد از دست رفته موثر باشد. اگر فردی که خیانت کرده است برای این شفافیت احساس فشار یا اجبار کند، دوری بیشتری بین دو طرف اتفاق میافتد.
دو طرف میتوانند راههای دیگری هم برای شفافیت به کار گیرند. دو طرف میتوانند توافق کنند که هر چه که در ذهنشان بود را با هم در میان بگذارند، حتی سختترین مسائل را. آنها حقیقت خودشان و هرچه که میخواهند را به زبان میآورند.
ممکن است چندان با این روش احساس راحتی نکنید اما میتواند به طرقی انجام شود که ارتباطتان را محکمتر کند.
حتی اگر همسرتان تمایلی به در دسترس قرار دادن و شفافیت کامل نشان نداد، می توانید درخواستی اینچنینی از او داشته باشید، «کمکم کن بفهمم که چرا نمیخوای با من کاملاً شفاف باشی.» بعد خوب به پاسخی که میدهد گوش کنید. ممکن است دلیل قانعکنندهای داشته باشد.
۳#: به نظر میرسد هر دو شما در یک تیم هستید.
این شبیه به آن تمرینی است که در بالا عنوان کردیم که تفاوت زمانیکه گفتگوی باز و زمانیکه گفتگوی بسته با هم دارید را به خاطر بیاورید. از احساسی که زمان همکاری با هم دارید و زمانیکه به نظر میرسد در دو تیم مخالف هستید، آگاه شوید.
به احتمال بسیار زیاد شما هر دو در یک تیم هستید و ایدهها و نظرات همدیگر را نادیده نمیگیرید. این را میفهمید که میتوانید خیلی چیزها از همسرتان یاد بگیرید، حتی اگر طریقی خاص برای برخورد با یک موقعیت داشته باشید و یا حتی اگر انتخابتان با همسرتان کاملاً متفاوت باشد.
در یک تیم بودن مربوط است به داشتن ارتباط باز و همه اینها به دیدگاه کلی شما نسبت به همسرتان برمیگردد. اثبات اینکه حق با شماست یا روش شما بهترین روش است اهمیت کمتری دارد.
۴#: میتوانید نشانههایی از پیشرفت مشاهده کنید.
گفتگوی باز، حس اینکه در یک تیم هستید و شفافیت همه نشانههای پیشرفت در رابطه شماست. نکته مهم برای زوجهایی که بعد از خیانت میخواهند رابطهشان را بازسازی کنند این است که ممکن است پیشرفتهایی اتفاق بیفتد اما یک نفر (یا هر دو شما) آن را نمیبیند.
اگر میخواهید ببینید که درست است بعد از خیانت همسرتان دوباره به او اعتماد کنید یا نه، یک راه قابلاطمینان این است که مطمئن شوید رابطهتان را از دیدگاه زمان حال بررسی میکنید نه گذشته. انکار حسی که بعد از خیانت همسرتان به شما دست داده کار درستی نیست اما بااینحال درست هم نیست که در گذشته زندگی کنید.
عادت کنید که وقتی غرق در گذشته میشوید و زمان حال را فراموش میکنید، متوجه شوید. در چنین مواقعی یک نفس عمیق بکشید، مکث کنید و به زمان حال برگردید. از خودتان بپرسید که آیا آن کلمات و رفتارها با آنچه اکنون اتفاق میافتد سازگاری دارد یا خیر.
منم حدود۶سال پیش متوجه شدم که پدرم به مادرم خیانت میکنه اونموقع ۱۴ سالم بود ولی زمانی که با پدرم درمیون گزاشتم قسم خورد که تمومش کرده ولی حدود۶ماه میش متوجه رابطش باکسی دیگه شدم هیچی بهش نگفتم تا خود مامانم متوجه شد ک پای کسی دیگه درمیونه و میدونم الان بخاطر منو داداشم فقط داره زندگی میکنه
به نام خدا
به منم خیانت شده هروقت راجب این موضوع حتی توی خلوت فکرمیکنم میگیره،
۱۶سالم بود که اومد خواستگاریم ازش خوشم اومدوباهاش ازدواج کردم بخاطراون از مجردی و درس و دوستام جدا شدم گفت بچه میخوام تو سن ۱۷سالگی مادر شدم خیلی زندگیمون خوب و عاشقونه بود بعداز۶سال زندگی این اواخر دوباره باردارشدم ولی اون رفتارش خیلی تغییر کرده بود دیگه نه باهام صمیمی بود نه بهم حرف عاشقونه میزد حتی دریغ از یه نوازش خشک وخالی هروقت گله وشکایت میکردم میگفت از کار خستمه دیگه باهام حرف نمیزد وجواب گوشی و اسام رو نمیداد بهش شک نکردم چون مثل چشام بهش اعتماد داشتم و همیشه بهش احترام میزاشتم و محبت میکردم چون اون میره بیرون واسه من وبچه هام کار میکنه.سالی یه بار بامن و دخترم پارک هم نمیره بیرون همش کار داره همش کار
گوشیشو جدیدا قفل میکنه یه شب شانسی قفل گوشی رو زدم و گوشیش باز شد
و دیدم چیزی رو که چشمام میدید ولی خودم باور نمیکردم اون با زن شریکش دوس شده بود با هر پیامش به اون زن دل من هزار تیکه میشد اون قدر قربون صدقه اون زن رفته بود و عاشقش شده بود من فکر کردم فقط همونه ولی هر جای گوشیشو نگاه میکردم یه اسم جدید از یه زن جدید دیگه ای بود .
بدجور شکستم آتیییش گرفتم هم بچه دارم هم باردارم کجا برم دلم برای بچه هام میسوزه
کل شب تاصبح رو گریه کردم صبح که شد تحمل نکردم رفتم خونه اقام ولی چیزی به کسی نگفتم داشتم از تو میسوختم باید ازش انتقام میگرفتم نمیدونم کارم درست بود یا اشتباه ولی به شریکش زنگ زدم و همه مدارکی که دارم از جمله پیامهاشون درباره رابطه زنش با شوهرم رو براش رو کردم.
شریکش باورش نمیشد مثل من ولی بعد که همه چیزرو فهمید شراکتشون بهم خورد شوهرم خیلی پشیمون بود اومد دم خونه آقام خیلی التماسم کرد خیلی معذرت خواهی کرد گفت همش بازی بود همش واسه سرگرمی بود به خاطر بچه هام برگشتم خونه .
فرداش مادرشوهرم گفت به چه حقی با پسرم دعوا کردی مگه اون دختره اون پسره هر کار دوست داره میتونه بکنه شوهرم از این حرف مادرش دوباره شجاع شد انگار نه انگار که اتفاقی افتاده منم ساکت شدم.
الان پاکه پاکه و میدونم از همشون دست کشیده ولی من خیلی تنهام
اون هنوز هم به من توجه نمیکنه بهش محبت میکنم ولی جواب محبتهام فقط سکوت خیلی عاشقشم و دوستش دارم اما اون بهم توجه نمیکنه
واقعا چی ازش کم میشه اگه نوازشم کنه یا یه عزیزم خالی بهم بگه؟! دلم خیلی شکسته خیلی تنهام حسرت روزهای اول زندگیمون رو میخورم
برام دعا کنید دعا کنید دوباره منو ببینه و دوباره دوستم داشته باشه
میخوام زندگیمو بسازم به خاطر بچه هام .
اميدوارم كه زودتر رابطتون عاشقانه بشه. باهاش مستقيم حرف بزن ، نيازهاتو بهش بگو و بهش محبت كن . اگه اون محبت نميكنه تو برو سمتش ، شايد توي دلش اثر كرد
خانم محترم يه خطايي كرده
تو حيثيتش رو به فنا دادي منم خودم خيانت كردم
البته يه خانم شوهردار بهم گيرداده بود حدود سه ماه من رو از راه به در كرد من هيچ گونه رابطه اي باهاش نداشتم فقط در حد يه پيام چون من تهران بودم اون شمال
ابروي من رو برد
اين خيانته يا يه اتفاق
من مي تونستم از همسرم پنهان كنم ولي همان روز اول بهش گفتم كه كمكم كن كه اين مشكل رو مديريت كنيم
طلاق گرفت وقبل طلاق همه چيزو به داداش اون خانم گفت چند خانواده رو از هم پاشون
الان هم خيلي حق به جانبه
خواهش ميكنم يكي با من حرف بزنه فقط حالم بده! ٦ سال با همسرم دوست و عاشق معشوق بوديم ٨ سال زندگي كرديم نسبتا خوب من تصور به فكر به هيچ دختري هم تا به حال نداشتم تا ٣ ماه پيش كه يهو اومد خيره شد تو چشام كه عاشق و كشته مرده ي اون همكارتم كسي كه رفت و آمد و ارتباط داشتيم و متاهل بود و گفت دستشو گرفتمو و… از حال بدي كارم داشت به بيمارستان ميكشيد داشتم ميمردم كه اومد گفت كه دروغ گفتم و ميخواستم تحريكت كنم و شيطوني كردمو بهش نگي اون چيزي نميدونه و آبرومون رو نبري!!! تا يه ماه پيش از شك با تلگرامش پيام يكم محبت آميز دادم به همكارم ببينم چي ميگه يهو اون گفت ا خانوم فلاني چته چي ميگي؟؟.. من باز خر شدم!(اون هم هماهنگ) پريشب رفتم سراغ تلگرامش و روزگارم سياه شد…همكارم: من وقتي با زنم سكس ميكنم به ياد تو هستم!!! اون شوهرت غلط كرده ناراحتت ميكنه بيا تا صبح با هم بخوابيم.. از اينور اين گفته من به سكس باهات نياز دارم و منم با ياد تو…. و كلي از اين حرفها… آخه لعنتي يكم براش عشوه مي اومدي لعنتي چرا حرفهاي… كارمو دارم از دست ميدم با خودم حرف ميزنم شب تا صبح و صبح تا شب گريه ميكنم و ميگم چرااااا من؟؟؟؟زندگيمو دارم از دست ميدم نميتونم اين زندگي سگي رو تحمل كنم قصد خودكشي دارم ميخوام جفتشونو بكشم بعد خودمو بكشم… كاملا رواني شدم كمكم كنيد… شايد همين امشب
شفاف سازي كن و رفتن پيش روانشناس
اگه هنوز خودکشی نکردین میخواستم بگم این مسائل لحظه ای و گذراست.بهتره با همسرتون درد دل کنین.فقط با خودش میتونین حل کنین.مطمئن باشین رابطتتون بهتر میشه.
سلام نمیخام بگم وضعم بدتر از همتونه ولی من تو۱۵ سالگی خیانت دیدم اونم از دوست صمیمیم که جای برادرم بود عاشقش بودم ولی یهو عوض شد و گفت دیگه طرفم نیا اصلا ۶ ماهه داغونم
واقعا خیلی بده که به هیچکس نمیتونی اعتماد کنی و هیچ کسم مثل اون اولی نمیشه
منم زنم بهم خیانت کرد فهمیدم که سالهاست که کارشه کلی باهاش صحبت کردم و خط و نشون کشیدم ولی میدونم که فرصت پیدا کنه خیانت میکنه . دیگه چیزی برای از دست دادن ندارم . من بهش فرصت دادم توبه کنه اگر تکرار کنه با د و تا بچه مجبورم طلاقش بدم بره گم بشه . سخت ترین تجربه زندگی هر کسی میتونه خیانت باشه چون که نه میشه به کسی بگی همدردی کنه نه دلت اروم میشه انگار یک خنجر از پشت کردن تو قلبت . من حتی زه همسایه را نمیشناسم چون تا جایی که بتونم به زن نامحرم نگاه نمی کنم .همینو بگم که خیانت نتیجه ذات بد و تربیت خانوادگی بد هستش و طرف اصلا مقصر نیست . پیامبر فرموده که سبزه مزبله نگیرید و اغلب کسایی که شکست و خیانت میبینیم به خاطر ازدواج از روی ظاهره نه ایمان
تعجب من از کساییه که خیانت در رابطه نامشروع را میگن . کار خود شما که خیانته دیگه چه توقعی دارید. فقط متظر باشید که تو ازدواجتون اگر توبه نکنید همسرتون خیانت کنه
من با دوست پسرم كه ٤سال با هم بوديم ازدواج كردم.با مخالفت شديد خاتوادم.متوجه شدم قبل من با يكي ١٠سال دوست بوده مثل خودم و عاشق و معشوق بودن م قصدش اين بوده از من بكنه بره با اون ازدواج كنه.كه همون سال اول ازدواج ذختره ول كرد و رفت.فكر ميكردم عاشقمه چون براي بدست اوردنم هركاري كرد.الان ي دختر ٤ساله داريم.سال پيش بطور تصادفي دوست پسر قبليمو در اينستا ديدم و گهگاهي از طريق تلگرام حرف ميزديم و من عكي دخترمو اينارو ميفرستاذم و درد دل ميكردم.اينم بگم شوهرم احازه نميده اصن با دوستهاي گذشتم ارتباط داشته باشم.ضمن اينكه من تو ذهتم همش اين بود كه منو نميخاسته و اينا نقشه بوده وموفق نشده.چندروز پيش متوجه شد كه ارتباط دارم با دوست پسر قبلي البته گوشيم قفل بود و ميگفت باز كن ببينم چي نوشتين.من خودم واقعن پشيمونم.انقدر منو زد كه بيهوش شدم و دندان و گونم شكست.گفتم متاسفم پشيمونم در طول هفته او ٥شب نيستي وقتيم هستي همش دعوا داري.وقتي دوست بوديم مچتو گرفتم ولي بخشيدم.بگذر و بيا فراموش كنيم.اما كوتاه نمياد.نميگه طلاق بگيريم ولي رفتارش بي احترامي و هتك حرمتش ب اوج رسيده.الانم ميگه تو جاي من باشي چيكار ميكني؟نميدونم چي بگم.واقن ي رابطه مجازي بوده.ولي از ترس كتك كاري ميترسم حتي قفل گوشيو بدم كه ببينه.نميدونم واقن چه جوابي بهش بدم كه ارامش ب زندگي برگرده
اينم بگم مچ خودشو تو خونه اي كه پدرم براي ما گرفته بود و در حال بازسازي بوديم قبل ازدواج گرفتم و همونجا فهميدم چه خبره و اين پايه مخالفت پدرم شد ولي بازم خودمو گول زدم.
منم خیانت دیدم دختر خالم با شوهرم رابطه داشته .یعنی فامیل نزدیک با ادم اینکارو بکنه ادم چکار کنه. از زندگی خسته ام ۳۱سالمه دلم میخواد اصلا نباشم تو دنیایی که اینقدر بیمعرفتی و بی وفایی هست
سلام من ۲۴ سالمه و یه پسر ۱ ساله دارم.اس ام اس تو گوشی شوهرم دیدم فهمیدم داره بهم خیانت میکنه.ازش که پرسیدم گف از لج تو این کارو کردم منم گفتم اگه مشکل از من بوده باشه بخشیدمش دوباره ادامه میدم به خاطر بچم حالا خیلی میخوام اعتماد کنم اما نمیتونم دلم چرکیه تو خونه تنهام میگم نکنه الان داره بهم خیانت میکنه .دارم زره زره اب میشم.چه جوری اعتماد کنم دوباره؟؟؟