روش برخورد با افرادی که خود را عقل کل میدانند

آیا تا به حال با کسی برخورد داشته اید که احساس می کند عقل کل است و همه چیز را می داند و هرچیزی که می گوید درست است؟ مطمئنم که یکجا در زندگیمان همه ما با چنین کسی برخورد کرده ایم. سوال این است که وقتی با چنین شخصی مواجه شدید چه می کنید؟ در اکثر موارد، احتمالاً سعی می کنید که از آنها اجتناب کنید و تا حد ممکن از او دور شوید. اما کارهای مختلفی برای فهماندن نظرتان به این افراد می توانید انجام دهید، البته بدون اینکه با او وارد یک رقابت دردسرساز شوید.
اول از همه اینکه باید بفهمید که این فرد چطور فکر می کند. اگر فکر کند که همه چیز را می داند احتمالاً سعی می کند آنرا با برخی واقعیات یا اطلاعاتی که دارد ثابت کند. اکثر افرادی که احساس می کنند همه چیز را می دانند معمولاً در خانواده هایی بزرگ شده اند که از کودکی مسئولیت بسیار سنگینی بر دوششان بوده است. وقتی می خواهید نظرتان را به چنین افرادی بفهمانید بهترین راه این است که درست به همان روشی که او حرفش را به شما ثابت می کند، شما هم حرفتان را به او ثابت کنید. بعنوان مثال، اگر سعی دارید که به کسی نشان دهید که بیشتر از یک روش برای پیدا کردن راه حل برای یک مشکل خاص وجود دارد می توانید به آنها بگویید که یک راه بهتر برای اینکار وجود دارد. باید به او نشان دهید که چطور می توانید با استفاده از یک روش متفاوت به همان راه حل برسید. اصولاً باید بتوانید گفته های خودتان را با واقعیت پشتیبانی کنید.
چند ایده و توصیه برای برخورد با آنها که فکر می کنند همه چیز را می دانند
بهتر است در ابتدای گفتگویتان، سعی نکنید به آنها بگویید که حرفشان غلط است. اینکار باعث می شود که فوراً حالت دفاعی بگیرند و دیگر به حرفهایتان گوش ندهند. اینجاست که داد و بیدادها شروع می شود. اگر نمی توانید در همان لحظه نشان دهید که نظرتان چیست، بحث نکنید، زمانی دیگر را برای اثبات نظرتان در نظر بگیرید. آنهایی که احساس می کنند همه چیز را می دانند افرادی بسیار خودخواه هستند. یادتان باشد که با آنها وارد جار و جنجال شدن فقط باعث خوشحالی آنها می شود نه شما. معمولاً آخر کار بسیار خسته می شوید. رمز کار این است که مواجهه با چنین افراد یک راه درست دارد و یک راه غلط. دوری کردن از آنها کمک نمی کند که بفهمند همه چیز را نمی دانند. درعوض می توانید این را به آنها ثابت کنید.
انواع کمی از آدمهای دیگر هستند که به این اندازه دیگران را عصبانی می کنند. این افراد باعث می شوند فکر کنیم افرادی نالایق هستیم و هیچ قدرتی نداریم به همین خاطر خیلی بد واکنش می دهیم و تایید می کنیم که روی ما سلطه دارند. اما اگر آرامش خودتان را حفظ کنید و کمی بیشتر فکر کنید می توانید یاد بگیرید که چطور با ایندسته افراد برخورد کنید.
چرا اینکار را می کنند؟
اگر سعی کنید از دیدگاه خود آنها مسئله را ببینید خیلی راحت تر می توانید با این افراد برخورد کنید. این افراد معمولاً فاقد اعتماد به نفس هستند به همین خاطر سعی می کنند باید آنچه را که می دانند را نشان بقیه دهند و کاری کنند که بقیه احساس کنند زیردست آنها هستند. شاید هیچوقت نتوانید دلیل این رفتار خودخواهانه آنها را بفهمید اما با درک اینکه مسئله ای باعث شده است که این فرد چنین شخصیتی داشته باشد، می توانید درک خودتان را بالاتر برده و راحت تر با رفتار او کنار بیایید.
ارزش خودتان را گوشزد کنید
اصلاً اینطور نیست که شما پایین تر از این فرد باشید یا کمتر از او بدانید. این آنها هستند که می خواهند چنین حسی را به شما منتقل کنند. اگر به آنها اجازه بدهید احساستان نسبت به خودتان را تغییر می دهند. پس به جای اینکه همه حرفهایی که می زنند را تایید کنید، به همه کارهای مثبتی که قادرید انجام دهید فکر کنید. ارزش شما بسیار بالاست و هیچکس حق خدشه وارد کردن به آن را ندارد.
به حرفهای او گوش دهید
گاهی اوقات چنین رفتاری به این علت از فرد سر می زند که او فکر می کند کسی نیست که به حرفهایش گوش دهد. شما می توانید با گوش دادن به حرفهایشان بدون اینکه نظراتتان را مطرح کنید، ترسهای آنها را از بین ببرید. با این روش، دیگر شما را تهدیدی برای خود قلمداد نمی کنند.
به آنها نشان دهید که بعضی از نظراتشان را قبول دارید و خواهید دید که احساس می کنند که به آنها ارزش و اعتبار داده اید.
وقتی باعث شدید که احساس اعتماد به نفس و راحتی بیشتری کنار شما بکنند، می توانید برای تغییر بعضی از نگرش های آنها وارد عمل شوید. اما باید اینکار را خیلی زیرکانه انجام دهید. اگر مستقیماً آنها را به چالش بکشید یا خشن برخورد کنید، باعث می شود که همان رفتار دفاعی قبلیشان را پیشه کنند.
درعوض باید نگرششان را به خودشان انعکاس دهید. بااین روش به آنها نشان داده اید که به حرفهایشان گوش کرده اید و از ایده هایشان تقدیر می کنید و احساس خوشحالی خواهند کرد. از اینجا به بعد می توانید به آرامی بعضی از ایده هایشان که غیرقابل قبول به نظر می رسد را انتخاب کرده و اطلاعات لازم برای تکذیب آنها را مطرح کنید. به جای اینکه ایده هایشان را رد یا مسخره کنید، خیلی ساده شواهد متنقض آنرا به آنها نشان دهید. بعد از آنها نظرشان را جویا شوید.
اما در اکثر موارد این افراد از تغییر دیدگاهشان خودداری می کنند. در چنین صورتی، با بررسی دیدگاه آنها در سایه اعتقادات خودتان، باید سعی کنید با بی اعتنایی از آنها بگذرید. مطمئناً این افراد با باور یک چیز اشتباه صدمه ای به شما نمی زنند پس لازم نیست که نگران چیزی باشید.
اگر این مشکل خیلی آزارتان داد می توانید دیگر آن فرد را نبینید.
پس بااینکه برخورد و مواجهه با کسانی که فکر می کنند همه چیز را می دانند زمان و انرژی زیادی از شما می برد اما می توانید تاثیری که بر شما دارند را محدود کنید. اعتقادات و باورهای خودتان را بررسی کنی تا از قدرت آنها مطمئن شوید. بااینکار اعتماد به نفستان در برخورد با این افراد بالا خواهد بود. اکر فردی حساس و شکننده هستید، شاید بتوانید کاری کنید که باورشان را عوض کنند اما اگر نتوانستید می توانید از آنها دوری کنید فقط کافی است که همیشه از آنچه هستید شاد و راضی باشید.
توی این یکسالی ک عروسشونم هربار مادر شوهرم پز میده جهاز دخترم شد۱۳میلیون بعدیمدت میگه نزدیک۱۷تا شده الانم میگه حدود ۲۰تا ۲۵تا افتاد باهامون. ولی حاضر نیستن برا پسرشون ۵تا وسیله کمکی بگیرن یا حداقل از ادعاشون کم کنن.اینا همش عزابم میده مرتب ب شوهرمم میگم اونم میگه صبر کن تا خونه دار بشیم.خانوادش ن اونقدر بدن ک متنفر بشم ن اونقدر خوبن ک بشه باهاشون احساس راحتی کنم. شایدم مطلبم بی ارزش باشه از نظر شما. ولی خب یجای خوبه واسه درد دل کردن.ممنون
خیلی جالب بود فکر میکردم احساسات و افکارم نسبت به این افراد فقط مختص منه،و یجورایی حس ضعف داشتم و از اونجایی که شدیدا آدم تاثیرپذیری هستم مدام این ترس رو دارم که شبیه اطرافیانم بشم بخصوص افرادی از این دست که توی بیان عقاید و افکارشون حالت تحمیلی دارن. ممنون از مطلبتون
سلام،یه پدر خانم دارم،تقریبا حرفه هیشکیو قبول نداره،من هم بیشتر موارد در مورد مطلبی و یا پیش آمدی باهاش صحبت می کنم،حرفه خودشو میزنه،منم زیاد کل کل نمیکنم خلاصه سیستمش اینطوریه،اما با خوندن این مطالب چیزه زیادی دستگیرم شد مثله اون جمله که نوشته بودید: “معمولاً در خانواده هایی بزرگ شده اند که از کودکی مسئولیت بسیار سنگینی بر دوششان بوده است” کاملا صحیح این مورد به پدر خانم بنده ارتباط زیادی داره،
متاستفانه منم همچین آدمی هستم.این اخلاقم دست خودم نیست.ولی همیشه ایدم خوبه به خاطر همین خودمو قبول دارم
متأسفانه چنین آدمهایی اعتماد ب نفس آدمو با انتقادات بیوقفه و مداومشون می گیرن. دقیقا مثل مادرشوهر من که دائما اظهارنظر میکنه و همیشه هم نکات منفی رو متذکر میشه.
باخوندن این مطلب واقعا باور کردم که اینا چون خودشون اعتماد ب نفس ندارن و درمقابل بعضیا احساس حقارت میکنن، سعی میکنن با ترور شخصیتی طرف مقابل، خلأهای خودشونو جبران کنن.
این جور ادما رو باید اول نرم کرد بعد وارد صحبت شد باهاش. یاهم باید به طریق دیگری نرم کرد بعد بهش فهموند که دانای کل هیچ انسانی نمیتونه باشه چه برسه به توی نفهم
آنها که فکر میکنند همه چیز را میدانند احمقی بیش نیستند , من هیچی نمیدونم و کوچیک شمام و ۱۸ سالمه امروز با یه مرد میان سال که بی سواد هستش و مطالاعاتش نسبت به من خیلی کمتره بحثم شد , من میخواستم نظرم رو راجب یه موضوعی بگم ایشون اول کاملا بحث رو عوض کرد و یه سری داستان هایی تعریف کرد و بحث رو به یه جایی کشوند و اصلا منطق بحث کردن نداشت و اجازه نمیداد من صحبت کنم به طوری که من اصلا چیز هایی که میخواستم بگم یادم میرفت در اخر به بدبختی تونستم صحبت کنم و حرف های قانع کننده با مدرک داخل اینترنت نشونشون دادم که یهو سره من داد زدن چرت نگو و گفتند که من روی تو رو کم میکنم(یعنی برای کم کردن روی من بحث میکردند نه برای متقاعد کردن ) کاملا تعصبی برخورد میکردن و فقط میخواستن بحث رو نبازن , آخرش هم ناراحت شدند و من رو هم ناراحت کردند(امیدوارم با همچین آدم هایی برخورد نکنید )