۱۰ راه برای حفظ آرامش در موقعیت های استرس زا

هر نوع متغیری میتواند ما را در موقعیتهای استرس زا قرار دهد. بعضی از آنها خلق میشوند و بعضی همینطور اتفاق میافتند. در هر دو حالت، هیچ فایدهای ندارد که کنترلمان را از دست بدهیم و در جایی که تنها چیزی که به آن نیاز داریم آرام، منطقی و مفید بودن است، پر از وحشت و نگرانی شویم. در زیر به سه موضوع استرسزای ممکن اشاره میکنیم و ۱۰ نکته برای کمک به شما برای حفظ آرامش در چنین موقعیتهایی پیشنهاد میدهیم.
موضوع اول: بحرانهای غیرمنتظره
گاهیاوقات وقتی یک اتفاق ناخوشایند میافتد، یک روز عادی بوده است که شما مشغول زندگیتان بودهاید. مثلاً، مردی که در تصویر بالا میبینید در یک اتوبان در کوستاریکا یکدفعه کامیونش چپ میکند. او میتوانست فریاد زده و بترسد اما درعوض، تصمیم میگیرد که از این فرصت برای خوردن صبحانه استفاده کند. خیلی آرام، خونسرد و مطمئن. رویکرد او این بوده است:
- موقعیت را بپذیرید: زندگی همین است که هست. وقتی اتفاقی برایتان میافتد که برای آن برنامهریزی نکرده بودید، باید با آن کنار بیایید. ترس، وحشت و عصبانیت شما را از آن موقعیت بیرون نمیکشد. فقط باید آرام باشید.
- اقدام به یک راهحل کنید: لحظهای وقت گذاشته و به ارزیابی اتفاقی که افتاده است بپردازید و تصمیم بگیرید که بهترین اقدامی که میتوانید انجام بدهید چیست. چند تماس تلفنی گرفته و کمک موردنیازتان را خبر کنید، و به این ترتیب فرایند حل مشکل را آغاز کنید.
- راحت باشید: وقتی مرحله ۱ و ۲ را انجام دادید، تنها کاری که میتوانید بکنید این است که خودتان را در موقعیت آرام و راحتی قرار دهید تا فرایند حل مشکل انجام شود. زمانی میرسد که تنها کاری که میتوانید انجام دهید صبر کردن است. وقتی این اتفاق میافتد، سعی کنید کمی از آن زمان لذت ببرید (درست مثل این راننده کامیون)!
موضوع دوم: برنامههای پرمشغله
زمانهای دیگری هم هست که شما مستقیماً مسئول مشغله زندگیتان هستید. در این مواقع، به نظر میرسد که تنها کاری که انجام میدهید این است که از یک کار به سراغ کاری دیگر میروید اما لیست کارهایی که باید انجام دهید همینطور رشد میکند. چنین استرسهایی میتواند واقعاً عذابآور و ناسالم باشد. در زیر راههایی برای مقابله با این موقعیتها اشاره میکنیم:
- یاد بگیرید “نه” بگویید: این کلمه کوچک چه فایدههایی که نمیتواند داشته باشد! اگر در نظر بگیرید که بیشتر آدمهایی که با آنها در زندگی برخورد دارید هم دچار استرس هستند، جای تعجب نیست که چرا مداوم سعی دارند با اضافه کردن به کارهای شما از کارهای خودشان کم کنند. چند چیز هست که نمیتوان برای آن “نه” گفت اما برای خیلی از کارها میتوان از این کلمه استفاده کرد و آن را به دیگری سپرد بدون اینکه آسمان به زمین برسد. باید این کارها را پیدا کنید و خودتان را از شر آنها خلاص کنید.
- همه چیز را متوقف کنید: من در پرمشغلهترین روزهایم که چون حجم زیادی کار دارم نمیتوانم درست برای انجام آنها تمرکز کنم، ۳۰ تا ۶۰ دقیقه همه چیز را کنار میگذارم. در این مدت، همراه پسرم در اتاق نشیمن مینشینیم و درمورد هر موضوعی که پیش بیاید حرف میزنیم. اگر قرار بود که منتظر وقت استراحت بین کارم میماندم ممکن بود هیچوقت پیش نیاید. کار پشت کار میآید و یکدفعه میبینید که یک روز، یک هفته یا یک سال را گذراندهاید. زندگی سلسلهای از لحظات است و باید بتوانید لحظاتی را هم در آرامش و استراحت سپری کنید.
“استرس قطع رابطه با زمین است، فراموش کردن یک نفس. استرس وضعیتی خودخواه است. باور دارد که همه چیز اورژانسی است. اما هیچ چیز به آن اندازه اهمیت ندارد. راحت دراز بکشید.” – ناتالی گدبرگ (Natalie Goldberg)
- خوردن و خوابیدن را فراموش نکنید: آشکار به نظر میرسد اما خیلی وقتها وقتی کارهای زیادی برای انجام دادن داریم، اصلیترین نیازهای زندگیمان را هم فراموش میکنیم. مشکل اینجاست که اگر به اندازه کافی نخوابیم یا به اندازه کافی غذا نخوریم، اصل و پایه سازنده بدنمان را برای مفید و پربازده بودن، از آن دریغ میکنیم. مثل این میماند که بخواهید بدون سوخت یا بنزین ماشینی را راه ببرید. چطور میتوانید از بدنتان توقع داشته باشید که بیشتر از آنچه در توانش هست کار انجام دهد بدون اینکه نیازهایش را برآورده کنید؟
موضوع سوم: تصمیمات ضعیف
سومین موضوع استرسزا زمانی اتفاق میافتد که انتخابهای ضعیف میکنیم، تصمیمات ابلهانه میگیریم و اشتباهات احمقانه مرتکب میشویم. متوجه منظور شدید. وقتی راه اشتباهی را شروع میکنیم، برگرداندن خود به مسیر درست خیلی سخت است و ممکن است حتی اوضاع را بدتر کند چون احساس گناه آرامش درونیتان را برهم خواهد زد. یکدفعه میبینید که احساس خیلی بدی نسبت به خودتان پیدا میکنید و افسرده میشوید و باعث میشود به انتخابهای بدتان ادامه دهید. میتوانید
درعوض این سه راهکار را امتحان کنید:
- نگاهتان به تصویر بزرگ باشد: مطمئن باشید که از عهده این دوره هم برمیآیید. همیشه که انتخابهایتان اینطور ضعیف نبودهاند؛ میتوانید دوباره به مسیر درست برگردید. حتی اگر معمولاً انتخابهای بد و ضعیفی دارید، یک عالمه روز دیگر از زندگیتان باقی مانده و پیش رویتان است. هیچوقت برای درست کردن اشتباهات دیر نیست.
- خونریزی را متوقف کنید: نمیتوانید بدون اینکه جلوی خونریزی را بگیرید، زخم را خوب کنید. وقتی فهمیدید که مرتکب اشتباه شدهاید، نباید آن را ادامه دهید! انرژیتان را صرف شروعهای تازه کنید. دیگر به پشت سرتان نگاه نکتید و روی راه مقابل رویتان تمرکز کنید تا بتوانید عاقلانه انتخاب کنید.
- اول روی مهمترین کارها تمرکز کنید: هرچه اشتباه بزرگتر باشد، مسیر بهبودیتان طولانیتر خواهد شد. گاهیاوقات ممکن است طاقتفرسا شود چون به نظر میرسد برای اینکه به مسیر درست برگردید کارهای زیادی را باید انجام دهید. سعی کنید مهمترین کارها را اول پیدا کنید و روی آنها متمرکز شوید. وقتی دوباره روی غلطک افتادید، روند پیشرفت برایتان سادهتر خواهد شد.
یک استراتژی هم هست که در همه موقعیتهای استرسزا کاربرد دارد:
- عمیق….نفس بکشید: وقتی سرمان شلوغ است، استرس داریم، نگران هستیم، مضطربیم و عذاب وجدان گرفتهایم، خیلی کوتاه و بد نفس میکشیم و معمولاً فقط از ۲۰ درصد از ظرفیت ریهمان استفاده میکنیم. این یعنی مغز و بدنتان فقط ۲۰ درصد از اکسیژن موردنیاز خود را به دست میآورند. اگر کارهای زیادی برای انجام دادن دارید و چیزی که نیاز دارید انرژی، استقامت و تفکر باز است، یکی از سادهترین راهها برای کمک به خودتان این است که ۱۰۰ درصد از اکسیژن موردنیاز
بدتان را تامین کنید. درست مثل یک بچه نفس بکشید: بگذارید شکمتان وقتی هوا را به داخل ریه میکشید باد کند، بعد به طور کامل ریهها را خالی کنید.
تصویر کامیون چپ شده یادتان هست؟ این یک تصویر دیگر از همان کامیون است که آخر همان روز صاف شده و به راه خودش ادامه میدهد!

شما برای مقابله با استرس و حفظ آرامش چه راهکارهایی دارید؟ راه خاصی هست که همیشه برایتان اثر داشته است و دوست داشته باشید دیگران را هم از آن باخبر کنید؟ حتماً در قسمت نظرات ما را با تکنیکهای خود برای حفظ آرامش درمقابل استرس باخبر کنید.
kheili estefade kardam vaqean mamnun
نفس عمیق ترجیح میدم
یه مثال جالب بزنم.
همین امروز توی موقعیت استرس زا شدید قرار گرفتم.
مادرم می خواست از چرخ گوشت استفاده کنه در حالی که شصتی مخصوص فشار دادن گوشت نبود. برای همین از یه دسته گوشتکوب استفاده کرد و با این که من گفتم خطرناکه اون ادامه داد. تازه اولش با دست می خواست این کارو کنه و فکر می کرد می دونه چیکار میکنه و می گفت حواسش هست که منم گفتم تو رو خدا صبر کن بذار شصتی مخصوصش رو پیدا کنیم که می گفت بروبابا دیر میشه میخوام شامو حاضر کنم و من هم گفتم اگه ادامه بدی اصلا خودمو می کشم که یه دفعه ای شروع کرد به جیغ و داد و بیداد کردن.
واقعا منم نمی دونم توی همچین موقعیت هایی چی کار کنم؟
من دختری متاهل هستم,همسری خوب و زندگی آرومی دارم, ولی مادرم خیلی ایرادگیر و بهانه جو هستند,هر وقت میام خونشون با حرف های غیر منطقی خیلی منو عصبی و طچار استرس میکنن,برا همین هیچ وقت مسایل زندگی مو بهشون نگفتم,از بچگی هم همینطور بود,نمدونم چطور رابطمو با مادرم خوب کنم
سلام استرس چیزی است که خدا در وجود آدمی نهفته و برای موفقیت مثمر ثمر است
سلام…کنار اومدن با مواقع استرس زای زندگی واقعا قدرت میخواد…و البته فکر میکنم صبور بودن در اینطور مواقع یه ویژگی ذاتیه که معدودی از آدم های دور و برمون دارن..و البته من جزو آدم های کم طاقت و عجولم…حالا هم در یه شرایط بحرانی با همسرم قرار گرفتم که از خدا میخوام بهم صبر و توان بده
مرسی.من دائم نسبت به سین جیم کردنهای خانواده و فضولیهای بیجاشون داخل گوشیم تحت موقعیت استرس زا قرار میگیرم.اصلا باهاشون راحت نیستم.با این طرز رفتار انتظار دارن من لحظه به لحظه مو باهاشون مطرح کنم.واقعا دارم آزار میبینم.من اشتباه خیلی کوچکی کردم واونها داخل گوشیم فضولی کردن و من قبلش از کارم پشیمون شده بودم اما اونها خودشون رفتن بی اجازه داستان ساختن برای خودشون و تا مدتها آزارم دادن.الانم همینه.بازم بهم میگن تو فلانی بسانی،ولی من اصلا برام مهم نیست.حتی میگن تو اصلا اهمیت نمیدی!ولی من حتی دیگه این حرفشونم برام مهم نیست و من هرگز برای ثابت کردن خودم و خوبی به افرادیکه عقلشون کمتر از زبونشون هست تلاش نمیکنم.حتی اگر خانواده باشن.
سلام من یه استرس خیلی بد دارم تو زندگیم که الان دوساله حتی یه لحظه بدون فکر کردن بهش زندگی نکردم دختری تو زندگیه همسرم هست که ولش نمیکنه و همسرمم بلاخره بعد چند سال رامش شده و یه مدت باهاش رابطه داشت با کلی دعوا و مشاوره و اینا گذاشتش کنار فقط واسه دوهفته الان دوساله میدونم باهاش اس بازی میکنه و تلفن میزنه گاهی هم میره میبینش منم چون یه موقعیتی دارم که نمیتونم طلاق بگیرم و خودشم دوست دارم هر روز با این استرس که الان رفته بیرون بزنگه یا ببینش یا داره بهش اس میده میمیرم خیلی سخته عشقتو با چنین رابطه ای تحمل کنی هرشب گریه میکنم و دلم میگیره کاش لااقل مثل بقیه مردا بود اصلا نمیزاره من از خونه برم بیرون یا دعوا راه میندازه اگه بگم کجا بودی یا داری به کی اس میدی خدایا من گیر کردم تو زندانش نمیدونم کی تموم میشه این روزا نمیدونم چرا اینجا حرفامو نوشتم من هیچکیو ندارم باهاش درد و دل کنم به خانوادمم نمیتونم چیزی بگم خدایا منو ببین دارم یه گوشه دنیا دق میکنم تنهایی داره دییوونم میکنه این زندگی حق من نبود من همیشه واسه شوهرم خوب بودمو همه کاری واسش کردم چرا شانس من باید یه دخترخراب بیاد و زندگیمو تباه کنه خدایا منم ارامش میخوام دیگه خسته شدم کاشکی بمیرم ::-(
سلام
وقتی استرس دارید با کسی که خیلی دوسش دارین مشورت کنید و حرف بزنید .. با بچتون صحبت کنید… اگه تنها بودید و به کسی دسترسی نداشتین به چیزی که ایمان دارین و باهاش آروم میشین خودتون و درگیر کنین بهش فکر کنین .. گاهی اوقات کار اضافی کردن بدون فکر کار رو بدتر میکنه و اگه فرصت دارین زمان بزارید و صبر کنید گاهی اوقات زمان مشکل رو درست میکنه ..یا اگه خونه هستین سیب بخورید سیب سفت که موقع گاز زدن صدا بده .. از خوردن سیب لذت ببرید …!