ادبیات ، آیینه اجتماع

آخرین باری که یک کتاب را باز کردید کی بود؟ منظور کتابهای درسی نیست! یک کتاب واقعی، کتابی که بینشی نسبت به جهان به شما داده باشد؟ برای اغلب دانشجوها، ممکن است خیلی وقت پیش بوده باشد، شاید وقتی که تازه سال اول دانشگاه بودند.
ادبیات تاثیر شگرفی بر رشد جامعه داشته است. تمدنها را شکل داده، دستگاههای سیاسی را تغییر داده و نابرابریها را آشکار کرده است. ادبیات پیشنمایشی جزئینگر از تجربیات انسانی ارائه میکند و موجب میشود بتوانیم با سطح ابتدایی از میل و احساس مرتبط شویم.
اما درست همانطور که ادبیات موجب ساخته شدن جوامع شده است، نوشتهها و آثار برخی نویسندهها جوامع را به ابتداییترین شکل خود تنزل داده است.
بنیاد و اساس هر کشور، تحصیلات جوانان آن است. جوانان نه تنها باید با افکار و ایدههای فرهنگ و زمان خود آشنا شوند بلکه باید از سایر فرهنگها و عصرها نیز آگاهی یابند.
اما جوانان امروز چه چیزهایی میخوانند؟ آیا اصلاً مطالعه دارند؟ در تحقیقی که درمورد اهمیت ادبیات برای نسل جوان بر روی دانشجویان و اساتید یک دانشگاه انجام گرفت مشخص شد که بااینکه اکثر دانشجویان تایید میکردند که ادبیات برای پیشرفت و رشد یک جامعه حیاتی است اما نمیتوانستند نام کتابی که اخیراً خوانده بودند را به یاد آورند.
اهمیت ادبیات
جودیت سزار، استاد زبان انگلیسی میگوید، “با خواندن داستانها میتوانیم دیگران را بهتر درک کنیم. ادبیات محرک فکر است. باعث میشود سوال برایمان ایجاد شود و درک عمیقتری از مسائل و موقعیتها به ما میدهد.”
دکتر سزار بر اهمیت و نقش ادبیات در ایجاد امکان برای خوانندگانش برای درک معنا و مفهوم تعارضات انسانی تاکید میکند.
او اضافه میکند، “در عرصه رسانههای مدرن مثل تلویزیون و سینما، مردم تصور میکنند که هر سوال یا مشکلی راهحل یا پاسخ سریع خود را دارد. اما ادبیات پیچیدگی واقعی تجربیات انسانی را نشان میدهد.”
دانشجویان نیز نقش ادبیات در تاثیر گذاردن بر افکار انسان را تشخیص دادند.
سوفی چاماس، دانشجوی رشته مطالعات بینالمللی میگوید، “ادبیات بینشی از افکار انسانهای دیگر به ما میدهد، بینشی از افکار نویسنده و افکار شخصیتهایی که متولد میکند. فرصتی برای ما فراهم میآورد تا تحصیلات و مطالعات خود را گستردهتر کرده، مدام چیزهای جدید یاد بگیریم و با مجموعهای شگرف از ایدههای مختلف روبهرو شویم.”
دانشجویان و اساتید عنوان کردند که بیاعتنایی به ادبیات جزء اصلی نادانی و ترکیباتی مثل کلیشهها، قضاوتها و تصورات از پیش پنداشتهشده درمورد افراد و فرهنگهای مختلف میباشد.
یک دانشجوی ارشد ادبیات میگوید، “ادبیات مطالعه طبیعت انسان است. ما طبیعت انسان را از طریق تراژدی و رمان، لذت و اندوه، ظهور و انکار، در لحظات شجاعت و لحظات بزدلی انسانها میبینیم. ادبیات به ما یاد میدهد چطور یک شخصیت را تحلیل کنیم، چطور به درون ذهن و فکر او قدم بگذاریم و ببینیم چه چیز مسبب اعمال و رفتارهای اوست، چه چیز اعتقادات و باورهای او را شکل میدهد و چه ارتباطی با دیگران دارد.”
جوانان امروز عمق واقعی احساس و رفتار انسان را درک میکنند. آنها درک میکنند که انسان چیزی بیشتر از ظاهر بیرونی اوست.
آنها پیچیدگی تجربههای انسانی را میبینند و این به آنها ذهن و قلبی باز میدهد. اما جوانان امروز فقط از طریق دانشآموزی است که میتوانند به این سطح روشنفکری برسند—با مطالعات خوب و شناخت از فرهنگ.
این دانشجو می افزاید، “ما فقط زمانی میتوانیم یک شخصیت را تحلیل کنیم که فراتر از بدیهیات نگاه کنیم. ما یاد میگیریم که یک شخصیت را برحسب ظاهر او قضاوت نکنیم زیرا ادبیات بیشتر از هر رشته دیگر طبیعت و ذات غیرقابلاعتماد ظواهر را درک میکند.”
ادبیات همچنین به ما این امکان را میدهد تا برخی از مهمترین اعتقادات خود را زیر سوال ببریم، زندگیهای خود را محک زده و به آنها معنایی عمیقتر ببخشیم.
این دانشجو از کتاب “سیذارتا” اثر هرمان هسه بعنوان نمونهای از عملکرد ادبیات برای گستردهتر کردن ذهن ما و بخشیدن درکی والاتر از جهان نام میبرد.
او میگوید، “وقتی با چنین آثاری روبهرو میشویم، اتوماتیکوار اعتقادات، ارزشها، اخلاقیات خود و بینهایت را زیر سوال میبریم.”
اما آیا دانشجویان مطالعه میکنند؟
پس تا اینجا اهمیت ادبیات مورد تایید قرار گرفت اما باوجود آگاهی دانشجویان از اهمیت ادبیات، آیا جوانان امروز به دنبال آن سطح عمیقتر از دانش هستند؟
براساس گفتار اساتید، پاسخ دانشجویان امیدبخش است.
ویلیام هانی، استاد ادبیات و رئیس دپارتمان انگیسی یک دانشگاه میگوید، “ما در رشته ادبیات حدود ۵۰ تا ۶۰ دانشجو داریم. دانشجویان شیفته آثار هنری و ادبی هستند. آنها عاشق خواندن نمایشنامه و بررسی آثار معاصر هستند. آنها فوقالعاده باهوشند.”
دکتر سزار نیز خاطرنشان کرد که از میزان علاقه دانشجویان به این رشته واقعاً متعجب شده است. اما دانشجویان گفتند که در سبک زندگی پرسرعت امروز، جوانان به دنبال رضایت فوری و سریع هستند—احتمالاً بخاطر افراط در تکنولوژی.
دکتر هانی میگوید، “ما در عرصه ویدئویی هستیم نه ادبی. مهم نیست که افراد پیامهای خود را چطور عرضه میکنند، آنها به روشهای مختلفی برای بیان حرفهای خود نیاز دارند. میتوان به فیلم بعنوان نوع دیگری از ادبیات نگاه کرد.”
بااینوجود تاثیر تکنولوژی بر جوانان غیرقابلانکار است. این انواع جدید بیان احساسات روشی سریع و راحت برای بیان حرفهای خود و به دست آوردن اطلاعات در اختیار دانشجویان قرار میدهد.
دکتر سزار میگوید، “دانشجویان احتمالاً آشنایی بیشتری با فیلمها دارند. با دسترسی به فیلمها و اطلاعات اینترنت، آنها با کلیک کردن بر روی یک دکمه به آسانی به انباری از اطلاعات دسترسی دارند.”
دنیای پرمشغلهای است
دانشجویان بسیاری نبود علاقه به ادبیات را با بیصبری مرتبط دانستند. اکثر آنها ادعا کردند که در جمع دوستانشان فقط نیمی از آنها دست به کتاب میزنند.
ام. راج، یک دانشجو، میگوید، “دنیای پرمشغلهای است و هر روز هم شلوغتر و شلوغتر میشود. ما به ندرت برای خودمان وقت داریم، چطور میتوانیم بنشینیم و کتاب بخوانیم؟ بخاطر همین کمبود وقت و صبر، دانشجویان به دنبال شکلهای دیگری از دانش و ارتباط هستند، چیزی که سریعاً اطلاعات موردنظرشان را در دسترس آنها قرار دهد.”
راج عنوان کرد که درحالیکه خواندن یک کتاب ممکن است یک ماه زمان نیاز داشته باشد، یک فیلم میتواند همان پیام را فقط در دو ساعت عنوان کند. اما آنچه دانشجویان نمیبینند این است که این اصلاحات سریع شاید نتواند پیام را به طور کامل و دقیق به آنها برساند.
دکتر سزار میگوید، “یکی از خصوصیات بارز ادبیات این است که به طرق مختلف قابل تفسیر است. این اشکال رسانههای مدرن پیچیدگی دیگران را به شما نشان نمیدهد.”
اما دکتر سزار میگوید که پدیدار شدن سریع تکنولوژیهای جدید به زوال ادبیات منجر نمیشود.
او میگوید، “مردم دست از کتاب خواندن برنمی دارند چون فیلم تماشا میکنند. هر دوی آنها نیاز آنها به داستان را تامین میکند. اما این دو با هم همپوشانی دارند. مثلاً خواندن یک رمان و بعد تماشای فیلم آن میتواند به درک بهتر آن مطالعه کمک کند.”
بعنوان مثال، دانشجویی یک خواننده مشتاق است. او ماهی دو کتاب میخواند و امیدوار است که بتواند به زودی مجموعه داستان کوتاه خود را به چاپ برساند.
او میگوید، “من آثاری که روی روابط انسانی کار میکند و اعتقادات متداول مردم را به چالش میکشد دوست دارم. واقعاً از آثار سورئال با رئالیسم جادویی یا آثاری که با بیرون آوردن نواحی خاکستری روان و دنیای ما، وارد طبیعت و ذات پرهرجومرج انسانها می شود لذت میبرم.”
آلا الفدیل، دانشجو، میگوید، “من تقریباً هر روز مطالعه میکنم، در زمانهای استراحت یا قبل از خواب. همیشه یک دفترچه کودک در کیفم دارم تا اگر یکدفعه الهام گرفتم چیزی بنویسم. وقتی ایدهای در من ایجاد میشود، آن را به صورت یک قطعه روی کاغذ میآورم.”
بله، باوجود کلیشههای متداول، جوانان امروز مطالعه میکنند.
ادبیات—بعنوان رشته تحصیلی یا شغل؟
وقتی از یک دانشجو پرسیده شد که رشتهتحصیلیش چیست، گفت، “حسابداری.” بعد آهی کشید و ادامه داد، “خیلی دوست داشتم بگویم که دانشجوی ادبیاتم. چیزهای زیادی هست که به جز رشته های شغلی دوست دارم یاد بگیرم. واقعاً اگر میتوانستم وارد رشته ادبیات میشدم.”
اما دانشگاه او این رشته را ندارد. احتمالاً این بیسوادی درکشده درمیان نسل امروز میتواند تا حدی با کمبود تعهد به رشتههای ادبیاتی در دانشگاهها مرتبط باشد.
اما مطالعه همه انسانها و علوم اجتماعی با حضور ادبیات برای موفقیت هر فرد تحصیلکرده الزامی است. دکتر هانی نمونهای بیان میکند که نشان میهد مطالعات علوم اجتماعی بعنوان یک بخش اصلی در رشتههای دیگر عمل میکند.
دکتر هانی میگوید، “در ایالات متحده امریکا اگر هرکس در نظر دارد که پزشک شوید، باید یکسری دروس انسانی برای یادگیری نحوه برخورد با بیماران بگذرانند. درغیراینصورت با بیماران خود مثل ماشین رفتار خواهید کرد.”
خیلی از دانشجویان بر این عقیده اشتباه هستند که مدرک دانشگاهی ادبیات ، آینده خوبی به دنبال ندارد.
جِرین ماتیو، دانشجوی رشته تجارت در دانشگاه اقتصاد میگوید، “من عاشق خواندن هستم اما آن را بعنوان یک رشته تحصیلی نمیپذیرم.”
دانشجویان دیگر گفتند که ادبیات میخوانند اما بعنوان یک تفریح یا بعد از گرفتن مدرک از یک رشته دیگر.
یاسمین تالرجا، دانشجوی بانکداری و حسابداری میگوید، “خیلی دوست دارم ادبیات بخوانم اما بعدها. دوست دارم اول در یک رشته باثباتتر برای آیندهام مدرک بگیرم چون پیدا کردن کار با مدرک ادبیات خیلی سخت است.”
اما اساتید اعتقاد داشتند که فارغالتحصیلان رشته ادبیات فرصتهای شغلی زیادی پیش رو دارند. ادبیات نه تنها درک شما از دیگران و مهارتهای ارتباطی شما را ارتقاء میدهد که هر دوی اینها در محلکار الزامی هستند، بلکه شغلهای زیادی هم در اختیارتان قرار میدهد.
دکتر هانی میگوید، “مدرک ادبیات میتواند شما را به سمت روزنامهنگاری یا آموزش بکشاند. همچنین میتواند مکمل مدرک تجارت یا قدمی به سوی تحصیل در رشته حقوق باشد.”
یک دانشجو سال آخر رشته مهندسی برق و الکترونیک رشته خود را به ادبیات تغییر داده است.
او میگوید، “احساس میکردم جای واقعی من اینجاست. هدف زندگی از نظر من درخشیدن است، رشد کردن و تبدیل شدن به آدمی بهتر، شنوندهای بهتر و داشتن روابطی بهتر با اطرافیان. هیچ رشته دیگری نمیتواند این چیزها رابهتر از ادبیات به ما آموزش دهد.”
واقعابعضی ازشاهکارهای ادبی اینقدرغنی اندکه اگه ازشون بگذریم خیلی ضررکردیم..پیرمردودریا،شازده کوچولو،….
وااااااااای چشمتون روز بد نبینه!!!
هر چند که خودم بی نهایت عاشق ادبیات هستم و قبلا این رشته رو میخوندم ولی توصیه میکنم هیچ کس این رشته رو انتخاب نکنه!!!
چنان سرزنش شدم که تا الان دارم تاوان پس میدم…هر کسی بهم میرسید میگفت ادبیات هم شد رشته؟؟؟نه کار براش هست نه به درد میخوره…فوق فوقش باید معلم بشی با بچه ها سرو کله بزنی!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
باور نمی کنید انقدر افسرده شدم که مجبور شدم تغییر رشته بدم…الان روانشناسی میخونم…توی ایران اصلا به ادبیات اهمیت نمیدن…و من برای احترامی که برای ادبیات قائل بودم تغییر رشته دادم که بیشتر از این از چشمم نیفته!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! جدی میگم…به نظر من ادبیات رو باید در کنار هر رشته ای که می خونیم ادامه بدیم…نه به عنوان اینکه در این رشته مدرک بگیریم…ادبیات بخونیم و باهاش آشنا بشیم به عنوان بخشی از زندگیمون که همیشه باید همراهمون باشه…ادبیات ایران و جهان : )
سارا جان ادبیات ازرشته هایی نیست که بخوای برای تظاهر وجلوه نمایی به دیگران بری دنبالش ادبیات باید واسه دلت واسه روحت بخونی بنظرم بهتر بود شما میرفتی دنبال رشته حقوق یا پزشکی البته اونجام زیاد راضی نبودی چون درهر حال مرئم همیشه یه حرفی واسه گفتن دارن
ای وااای آقا محسن من هیچوقت واسه تظاهر دنبال این رشته نرفتم…کلا اهل تظاهر نیستم…من ادبیات رو خیلی دوست دارم…پدر خودم رشته ی ادبیات خوندن…من از بچگی با ادبیات بزرگ شدم…عاشق شعر و کتابم…ولی احساس کردم با روانشناسی بهتر میتونم رشد کنم…و در آخر باید بگم ادبیات یعنی عشق : )
سارادرود برشما وپدرگرامی
من برای ادامه تحصیل ، رشته های متفاوتی رو انتخاب کردم مثل مهندسی کامپیوتر ، حقوق و … ولی بالاخره رشته مورد علاقه ام را پیدا کردم و اون هم ادبیات بود و الان هم دانشجوی همین رشته هستم. یه چیزی رو دوستانه بهت میگم ادبیات رشته ای هست که با انسانیت سر و کار داره کسانی که این رشته رو انتخاب میکنن به فکر این نیستند که چه موقعیت اجتماعی رو به دست میارند بلکه به این فکر میکنند که چگونه روحشون رو پرورش بدن و هر لحظه بیشتر اوج بگیرن. اگه به دید مادی به ادبیات نگاه کنی میشه همین چیزی که خودت گفتی سرت اومده ، دیگران سرزنشت میکنن و تو هم شهامت و اعتقاد زیادی نداری که بخوای از حیثیت ادبیات دفاع کنی. یه مثال برات میزنم تو با یه شخص معروف و با کمالات دوست و همنشین و هم صحبت میشی ، وقتی دیگران تو رو با اون دوست معروفت می بینن ، تو سرشار از غرور و شادی میشی چون با کسی دوست هستی که آرزوی همه هست ، تو توی ادبیات با انسان های بزرگی آشنا و هم صحبت میشی که این فرصت نصیب هر کسی نمیشه. چند نفر از اطرافیانت رو میشناسی که با مولانا ، حافظ و سعدی ، خیام و صائب ، نظامی و خاقانی و خیلی انسانهای شایسته دیگه هم کلام باشه. و اما حرف آخر ، ما آدما برای این به دنیا نیومدیم که مطابق میل دیگران زندگی کنیم ، ما به دنیا اومدیم تا انسانیت رو درک کنیم. به قول دکتر شریعتی که میگه : همواره روحی مهاجر باش به سوی مبداء ! به سوی آنجا که بتوانی انسان تر باشی و از آنچه که هستی و هستند فاصله بگیری ! این رسالت دائمی توست. موفق باشی.
sara jun moteasefane vase bishtare reshteha kar nist.in karayi ham ke hoghughe bokhoro namir dare,ke nemishe behesh begi kar.magar inke khodet ye kare khosusi rah bendazi ke unam sarmaye mikhad
ادبیات ازدیدگاه من یعنی خوراک روح یعنی شعور زندگی چه بسا غزلی ازحافظ یا حکایتی ازگلستان سعدی آنچنان اثری برآدمی میگذارد که باهیچ چیز قبل مقایسه نیست.من رشته تخصصیم ادبیات نیست اما لحضه ای نمی توانم خودم رو جدا ازادبیات تصور کنم واین رو مدیون دبیرادیبات سال آخر دبیرستانم آقای نوروزی هستم. باور کنید ادبیات حتی بار شعور فرهنگی ملت ماروهم بردوش میکشه به کشو رهای همسایه نگاه کنید اگر نفت اونها تموم بشه درواقع ازنقشه فرهنگی دنیا محو میشن دنیا ائن هرو تنها با نفت میشناسه اما ما به جز نفت سعدی حافظ فردوسی نظامی خیام خاقانی رودکی مولوی ….. داریم ما مدیون نفت نیستیم ما وامدار ادبیاتیم…
ساراجوووون گلم .این چه طرزتفکریه که داری مشکل رشته شمانیست ادبیات وروانشناسی نداره؛اگه برق مخابراتم میخوندی بازم همینومیگفتی مهم اینه که هررشته ای که میخونی توش حرف اولوبزنی به قول معروف نامبروان اون رشته باشی وگرنه کاربردرشتت میشه درحدابیاری گیاهان دریایی وسیم کشی موبایل !!!
بله شما درست میگی با شما هم موافقم…توی هر چیزی باید نامبروان بود : ) به هر حال من اعتقاد دارم ادبیات در کنار روانشناسی ترکیب زیبایی بشه…نه؟؟؟ : )
درود برشما محسن
شاید برخی سخن ها و برخی حرف ها رو نمیشه در قالب جمله بیان کرد و یا توضیحی راجعبهش داد ولی در قالب شعر چنان مفهومی انتقال پیدا میکنه که در روح و جان شنونده تاثیر میذاره …
من هم خودم رشته تحصیلی و یا کاریم اصلا به ادبیات مرتبط نیست ولی روزی نیست که اشعار حافظ و سعدی و سایر شاعران رو گوش ندم.
به نظر من ادبیات مخصوصا ادبیات عرفانی بهترین دانشی هست که ارزش اینو داره که آدم یک عمر وقتشو صرف کنه .
و یادم رفت بگم که دوستان از موسیقی هم غافل نباشن …. همین الان که دارم این کامنت رو مینویسم یکی از آهنگ های کیتارو گوش میدم. به نظر من موسیقی بدون کلام اگه خوب نواخته شن با روح و جان آدم حرف میزنه …
دوستان توصیه میکنم آهنگ های ( کیتارو – ونجلیس – یانی – ویولون های فیونلا شری – پیانو های کلایدرمن و خیلی آهنگ های زیبای دیگه هم هستن ) گوش بدین.
دوستان خوبم اگه در زندگی دنبال آرامش هستید از هنر ،از ادبیات غافل نشید.در حد خوندن یه کتاب شنیدن یک موسیقی برجسته به خودتون کمک کنید.پشت شاهکارهای ادبی ادیشه های ناب نویسندگانشون هست که با کلامشون بالاترین مفاهیم رو به ما انتقال میدن.حتی لحظه ای تامل در جملاتشون برای ما راهگشا خواهد بود.در مورد موسیقی بدون کلام هم با دوستمون کاملا موافقم.امیدوارم روحتون رو درگیر تشویش و استرسهای بیهوده آثار مبتذل نکنید.آرامش ثمره انتخابهای درسته.