زمزمه های درونیتان را کنترل کنید

از افکار خود آگاه شوید و آنها را کنترل کنید و خواهید دید که مستقیماً احساسات و عواطفتان را تحت تاثیر قرار خواهید داد.
به تلقینات منفی خود توجه کنید
به گفتگوهایی که با خود دارید توجه کنید. منظور از این گفتگوها، زمزمه هایی است که در سرتان جریان دارد.
ببینید به خودتان چه می گویید و چطور آنرا می گویید. آیا عادت دارید که مداوم خود را در ذهنتان نقد کنید؟ یا دیگران را نقد می کنید؟ یا درمورد زندگیتان، اشتباهاتتان یا
برخورد زندگی با خودتان شکایت می کنید؟
آیا مداوم به خودتان می گویید که عقلتان را از دست داده اید؟ یا دیگر نمی توانید با این شرایط ادامه دهید؟ یا اینکه در چیزی شکست خورده اید؟ یا دیر یا زود دچار یک حمله عصبی می شوید؟
تصور کنید یک دوست نامرئی دارید که همیشه و در همه احوال با شماست و مداوم چنین حرفهایی را در گوشتان زمزمه می کنند. آخر روز چه احساسی خواهید داشت؟ آخر هفته چطور؟ بعد از یک ماه چطور؟
شما در حال حاضر همین کار را می کنید و حتی خیلی موثرتر از آن دوست نامرئی. از این گذشته، اگر دوستی اینطور با شما برخورد میکرد مطمئناً از او می خواستید که دست از اینکار خود بردارد و به دنبال دوستان بهتری خواهید بود.
اما چون اینکار را با خودتان می کنید و از کودکی چنین برنامه های ذهنی را برای خود پیاده می کنید، دیگر متوجه آنها نمی شوید و در نتیجه تاثیر بسیار قوی روی روحیه و رفتار شما در مقابل خودتان و زندگیتان خواهند داشت.
زمزمه های منفی ما با خودمان بسیار زیان آور است و موجب تضعیف روحیه می شود. و از آنجا که خیلی به آن عادت کرده ایم دیگر آگاهانه به آن توجه نمی کنیم و در نتیجه با آن وارد مبارزه نمی شویم. این افکار در پس زمینه ذهنمان همینطور ادامه پیدا می کند و اثر آن این است انرژی منفی بسیار قوی به خود منتقل می کنیم.
به آرامی زمزمه های منفی را جایگزین کنید
به این دلیل توصیه می کنیم “به آرامی” که هیچ دلیلی ندارد استرس و ناراحتی درونتیتان را بیشتر کنید. اینکار آتش را شدیدتر می کند.
هربار که متوجه می شوید انتقاد از خود را دوباره شروع کرده اید به خودتان یادآور شوید که این باز همان عادت قدیمی است که از این به بعد می خواهید تغییرش دهید.
از یک لحن بسیار نرم و صبورانه برای صحبت با خودتان استفاده کنید.
صدای درونیتان باید طوری باشد که انگار می خواهید به خودتان برای یک ناراحتی ۲ ساله دلداری دهید. به خودتان اطمینان دوباره دهید. ارزش برخورد آرام و مطمئن با مسائل را به خود یادآور شوید.
یک یا دو بار انجام دادن آن تغییر چندانی ایجاد نمی کند. جایگزین کردن عادات قدیمی زمان زیادی می برد اما مطمئن باشید که ارزشش را دارد.
نوشتن راه بسیار خوبی برای آگاه شدن از زمزمه های درونیتان است و به تدریج شدت این زمزمه های منفی را هم از بین می برد.
داشتن برنامه روزانه ابزار مدیریتی بسیار خوبی برای کنترل خودتان و جلوگیری از اغتشاش و سردرگمی است.
سلام
دقیقاً همینطوره . ما همش با خودمون حرف میزنیم .
از راهکاری که دادید ممنونم
تا به سکوت درونی نرسیم ،زمزمه های الهی را نمی شنویم.
موضوع مقاله بسیار اموزنده بود ولی مطالبش فاقد پختگی لازم بود ولی در کل از هیچ بهتر بوده میدونی من پنج ماه ازعمرم رو صرف این کردم که کسی رو با این زمزمه درونی اشنا بکنم ولی اخرش میدونی چی شد؟با نیت اهدای بهترین ها
مطالبتون واقعا” زیباست ، بعضی چیزها رو ما آدما می دونیم ولی اینگار عادت کردیم یکی بهمون گوش زد کنه همیشه
همیشه به خدا توکل کنیم …از او یاری بجوییم ..و به ندای درونمون گوش فرا دهیم..
LAZEME MA ESHTEBAAMOONO MOROOR KONIM TA RAHE DOROSTO BE DAST BIARIM.
سلام … ما همیش با خودمان حرف میزنیم …بعد بادیگران …..
مشکل را میشناسید ولی راه حل شما نقص دارد …کافی نیست…
موضوعات سایت بخصوص مسائل زندگی خوب وکلیدی اند اما سطحی و بعضا کلیشه ای بحث شدن،شاید بشه گفت بیشتر برای طرح موضوعاته که آدمارو به فکر بندازه…این مقاله هم سطحی بحث کرده..موضوعی که شاید خیلی حرف زده شده اما تا کسی در راهش قرار نگیره درک نکنه،کلمات وجملات زیبایی بارها گفته میشه وخوانده میشه اما عمقش ..باید اتفاقی بیفتد…آگاهی و شناخت اون یکی از بزرگترین موهبتهاییه که خدا به کسی میده ،برای همه زندگی و این لطف شامل حال من هم شد،هر چند…این شروع راه حقیقت است ،مسیر مشترکی است که برای همه کسانیکه درکش کردن آشناست.این زمزمه هارو هرکسی اسمی داده که ممکنه برا خیلیها آشنا باشه اما دانستن چیزیست و درک چیز دیگر..عرفا (من)،(خود غیرحقیقی)،روانشناسان (ایگو)،یکی (دیگری)و…باید به قول نویسنده ای(محمدجعفر مصفاwww.mossaffa.com) به ستوه آورده باشد،زخمی عمیق تا به استخوان،تا بشناسی اش و راهت تا به درون ادامه یابد..من وقتی به جایی که باید رسیدم(بالطف خدا و نیت وشروع کسی که …) ،اتفاقی(البته هیچ اتفاقی درزندگی بیهوده نیست ) عنوان کتابهای آقای مصفا رو دیدم:تفکر زائد،آگاهی،انسان در اسارت فکر…آشنا بودن ووقتی خواندم همه چیز روشنتر شد..خیلی جالب نوشته،پوست کنده…البته این راهیه که پایان نداره،هرروز درکی بیشتر و نوتر…در پناه حق
از همه تقاضا دارم کتاب ۴ اثر را بخوانید
با تشکر