خانمها: ۷ قانون برای رهایی از دست رئیس سوء استفادهگر

وقتی برای مصاحبه اولین کارم رفتهبودم، رئیس آیندهام پرسید، “میبینم که ازدواج کردهاید، آیا تصمیم ندارید بچهدار شوید؟” بعد از اینکه آثار بهتزدگی را از صورتم پاک کردم گفتم، “اوم، نه.”
این سوال واقعاً نابجا بود و قسمت تعجبآورتر آن این است که از طرف یک مرد پرسیده میشد. کاری که باید میکردم این بود که خیلی سریع خودم را از آن محل دور میکردم و حتی درصورت پذیرفته شدن آن شغل را نمیپذیرفتم. اما آن شغل به من پیشنهاد شد، من پذیرفتمش و سه سال بعد به علت سوء استفاده های رئیس شرکت کارم را ترک کردم.
قانون ۱: نحوه رفتار رئیس در اولین جلسه دیدار همان رفتاری خواهد بود که در طول مدت کاری با شما خواهد داشت. اولین تماس تلفنی، مصاحبه تان، نحوه پیشنهاد کار و مذاکراتی که قبل از شروع کار می کنید…
رئیسم طوری با من رفتار میکردم که فکر کنم محرم اسرارش هستم. او کار رویاییام را به من داد و اعتمادم را جلب کرد. طوریکه فکر میکردم همه زیردستم هستند. دو سال تمام مدام در تلاش و تکاپو بودم.
اما دوامی نداشت. رئیس خبیث، سوءاستفادهگری خون آشام است. مدام تعریف و تمجیدتان میکند و پیشنهادهای دوستی برایتان میفرستد. اول یکی و یکدانهاش هستید، بالاتر از همه قرارتان میدهد و بعد سینهتان را میدرد و قلبتان را درحالیکه هنوز میتپد جلوی چشمتان میگیرد.
قانون ۲: فاصله ایمنیتان را با او حفظ کنید. هیچوقت نمیتوانید با رئیستان دوست باشید.
سال سوم بود که کارم سختتر شده بود. رئیس من را برای جلسات به اصطلاح فیدبک کار به دفتر خودش میخواند تا بیشتر و بیشتر تحقیرم کند. اما چطور اعتبارم را از دست دادم؟ نه تقصیر من نبود. من همان کارمند پرکار و پرتلاش سابق بودم، این رفتار رئیسم بود که با من تغییر کردهبود.
قانون ۳: نه کاملاً خوبید، نه کاملاً بد.
همه همکارانم از من متنفر بودند. ولی چون یکیویکدانه رئیس بودم فرقی برایم نمیکرد. اما وقتی همه چیز برعکس شد دیگر نمیتوانستم تنها بمانم و شروع به حرف زدن و برقراری ارتباط با بقیه کارمندها کردم. البته آنها با گذشت فراوان من را بخشیدند و داستانهای وحشتناک خودشان درمورد سوءاستفادههای رئیس را برایم تعریف کردند. این داستانها واقعاً چشمهایم را باز کرد!
قانون ۴: در ارتباط با همکارانتان سیاست داشته باشید.
لازم نیست حتماً همکاران شما، دوستتان شوند اما باید بتوانید همانطور که خواهرها و برادرها درمورد والدینشان با هم بحث میکنند، درمورد رئیس با آنها حرف بزنید.
وقتی فهمیدم این من نبودم بلکه جو ناسالم آن شرکت بوده که به رئیس اجازه داده سوءاستفادهگر باشد، باید تصمیمی میگرفتم. زمانی با حقیقت روبهرو شدم که فهمیدم به شخصی تبدیل شدهام که نه می شناختمش و نه دوستش داشتم. فردی افسرده، فرمانبردار، و ترسو، این آدم چه کسی بود؟ دوست داشتم روحیه قدیمیم را دوباره به دست بیاورم و تنها راه پیشروی این بود که آن کار را ترک کنم. به خاطر همین از آن بیرون آمدم. شاید ساده به نظر برسد اما اینطور نبود. ماهها طول کشید تا کاری پیدا کنم که بتوان گفت با بیرون آمدن از کار قبلی حداقل قدمی روبه جلو برداشتهام نه یک پسرفت وحشتناک.
قانون ۵: یاد بگیرید خودتان را با کسی که هستید تعریف کنید نه کاری که میکنید.
یا بهتر بگویم، یادتان نرود که زندگی هم دارید. خیلی از ما فکر میکنیم که همه چیزمان کارمان است. اولین مسئله ای که بعد از آشنا شدن با یک نفر از او میپرسیم کارش است. خیلیها را میشناسم که از ترس اینکه نمیدانستند بدون کار چه خواهند بود، تا سنین خیلی بالا در کارشان ماندهاند و پیر شدهاند. دوستان و خانوادهمان به ما کمک میکنند یادمان بیاید صاحب خانواده هستیم، مربی هستیم، خواننده هستیم، همسر هستیم، مسافرت میکنیم، ماجراجویی و خیلی چیزهای دیگر. برای این نقشها مهم نیست که کارمان چه باشد.
قانون ۶: همیشه یادتان باشد که حق انتخاب دارید؛ ترک کار یکی از این انتخابهاست.
اگر اینطور فکر نکنید، افسرده خواهید شد، دیگر فقط سایهای سوخته از خودتان خواهید بود نه چیزی دیگر. پیش یک روانشناس یا مشاور بروید تا به شما کمک کند دیدگاههای قبلی خود را به دست آورید.
فکر نمیکنم کسی باشد که یکی از این رئیسهای خبیث به پستش نخورده باشد. صدمات کار با رئیس خبیث بسیار جدی است. برای من واقعاً یک سال طول کشید تا وقتی رئیس جدیدم برای کنفرانس من را به اتاقش صدا میکرد به خودم نلرزم.
قانون ۷: خوب زندگی کردن بهترین انتقام است.
مطلع کردن رئیس خبیث از اینکه میخواهم از کار بیرون بیایم به همان اندازه که فکر میکردم وحشتناک بود. او به من برچسب ناسپاسی و قدرنشناسی زد. به من گفت عملکرد پراشکال و ضعیفم هر جای دیگری که برای کار بروم مانع پیشرفتم خواهد شد. تنها چیزی که من را بعد از ضربههای او آرام نگه میداشت این بود که کار جدیدم در یک موسسه بسیار معتبر است که خیلی خیلی بالاتر از او و شرکتش بود. البته لازم نبود از اینکه حقوقم بیشتر نخواهد بود اطلاعی پیدا کند.
سلام
موضوع خیلی جالبی رو مطرح کردید این روزها جامعه ما پراز این مسایل هستش و ما خانمها برای پیدا کردن یک کار مناسب اونقدر اذیت وتحقیر میشیم که ازادامه راه باز میمونیم انتظارات همکاران مردتو محیط کار واقعا ازاردهندست اونا توقع دارند ما همیشه شادوخندان باشیم بگیم وبخندیم اگه یه روزتوعالم خودمون باشیم ممکنه ازکارمون اخراج بشیم واقعا دیگه خسته شدم
سلام با احترام به نظر دوستان خوبم باید عرض کنم این یه بحث روانشناسیه و مخصوصا در مورد خانمها که در اثر تکرار حضور و روزمره شدن ارتباط با همکاران مردشون خیلی زود انس میگیرن و نا خودآگاه احساس راحتی و صمیمیت میکنن خصوصا اگه همکار مردشون آدم مهربون و احساسی هم باشه که دیگه بدتر و همین عاملی میشه برای مشکلات عاطفی که در طول زمان برای همکاران مرد و زن پیش میاد و در جامعه ای مثل ایران ما که همیشه در دوران کودکی و نوجوانی از ارتباط با جنس مخالف پرهیز داده میشیم در اصل ارتباط همکاری در محیط کار اولین تجربه ارتباط بین مرد و زن میشه که این هم از عوامل نزدیکی بیش از حد این دو در طول زمان میشه .
ان هارو که مینویسم واقعا متاسفم اما شاید درس عبرتی باشه برای دخترهای جوان
درشرکتی استخدام شدم که رئیسش مجرد بود از نظر مالی درسطح بالا واز نظر ظاهری بسیار باسواد اما درونش بسیار پلید که من تا اون روز خبر نداشتم همیشه دنبال کسی بودم که من رو دوست داشته باشه وبهم محبت کنه آخه سنم دیگه از سن ازدواج گذشته بود ۳۱ سال کم نبود وقتی رئیس با حرفهای عاشقانه به طرفم اومدو دستم وگرفت باورش کردم اما کارمندی داشتیم که همیشه نسبت به رئیس حساس بود ومن فکر میکردم رفتار بد اون کارمند با من به خاطر اینکه مورد توجه رئیس هستم وداره بهم حسودی میکنه اما غافل از اینکه اون کارمند از رابطه بد اون آدم با کارمندهای قبلیش خبرداربود ومن نمیدونستم
وقتی که منو به خودش نزدیک کرد وعاشقش شدم وبه تمام جسمم دست زد
البته به مقصد نهائیش نرسید اما روحم وخسته وئابسته به خودش کرد یه روز در کمال ناباوری بهم گفت برو دنبال زندگیت من قصد ازدواج ندارم خیلی برام سنگین بود از نظر عاطفی وروحی شکست بدی بود برام بعداز دوسال حالا من موندم یه قلب شکسته اما چون موقعیت کاری الان طوری که نمیشه هی کارش عوض کنه با دل شکسته اونجا موندم وهر روز میبینمش اون آدم بی معرفت اما چه کار میتونم بکنم جز اینکه توکلم به خدا باشه و آرزو کنم یه روز این آدم به سزای عملش برسه
خدا ریشه مردهای هرزه را بکند
انشا الله
من هم با رئیسم مشکل دارم البته نه از این نوعش
هیچ خائنی نباید بخشیده شود. هر پست باید به کیفر اعمالش برسد. امروزه ظبط صدای کاریست ساده برای هرکسی، بناء باید بلای سر آنها بیارن تا بالاخره مجبور شن به اصلاح پذیری. معذرت میخام
تا که از جانب معشوقه نباشد کششی
کوشش عاشق بیچاره به جای نرسد
کسی بخاد عفت و پاکدامنی خودش را حفظ کند احدی نمیتواند وی را گول بزند. باعزت زیستن و از گرسنگی موردن بهتر است از خویش را در اختیار هر پست فطرت قراردادن.
با پیمان موافقم، من هم یک دختر البته به گفته دوستانم دارای چشمی جذب کننده ! تعریف الکی نمی کنم به خدا! می خواستم بگم من از زیبایی چیزی کم ندارم اما خیلی خیلی مواظب خودم هستم ، من دانشجو کارشناسی ارشد هستم ترم دوم بودیم که یکی از آقایون دانشکده به من گفت شما بسیار خوش اخلاق هستید و یواش یواش خواست به من نزدیک بشه، که از بده حادثه نفهمید که با کی طرفه و خلاصه…. بله اگر دختر دختر باشه ، پسرها و حتی آقایون طرفشون هم نمی رن باور کنیدددددددددددددددددددددددد